
بچه ها ببخشید چند روز پارت نذاشتم امتحان ریاضی و علوم داشتم 😟 بریم برای پارت بیست و یکم 👇👇👇
لیدی باگ باید از پاریس بره .....شما ابر قهرمان ها فقط یه مش آدم سودجو و دروغ گو هستید ..... قهرمان ها وجود ندارن.....کسایی که اسم خودشونو ابر قهرمان گذاشتن باید از پاریس برن...... ( اینا کلماتی هستن که مردم در حالی که توی خیابون ها و کوچه ها رژه میرن به زبون میارن ) کت نوار : اون بیرون چه خبر شده ؟؟؟!!! لیدی باگ : ریناروژ بهم گفت مردم دارن بر علیه ما تظاهرات میکنن ....اوضاع خیلی بده ..... کت نوار : چی!!!!؟؟؟ اما چطور ممکنه ؟؟...... لیدی باگ : نمیدونم چطور این اتفاق افتاد اما هرچی هست به ولپینا ربط داره ..... کت نوار : ولپینا!!؟؟... صبر کن ببینم تو میخوای بگی که ...... لیدی باگ : درسته لایلا یه سنتی ماستره..... کت نوار : دستی به پیشونیم کشیدم تا قطره های عرقی رو که به خاطر استرس زیادی که داشتم ایجاد شده بودنو پاک کنم ........آخیش ....خیالم راحت شد😧.....فکر کردم من واقعا لایلا رو زدم...... لیدی باگ:😒😒😒 کت نوار : چیه خب ؟؟؟😁
لیدی باگ: بگذریم.....ما نمیتونم با اوضاع پیش اومده تو شکل لیدی باگ و کت نوار بریم بین مردم ..... کت نوار : پس یعنی میخوای بهم بگی کی هستی ؟؟؟؟😸....تا بعدش باهم بریم بیرون از این فاضلاب زیر زمینی؟؟ .... لیدی باگ : نه😑....ما از هم جدا میشیم و در حالت عادیمون میریم بیرون تا اوضاعو برسی کنیم....... من از این سمت میرم.....تو هم از اون سمت برو .....قرارمون بعد از دو ساعت همینجا .... کت نوار : چشم بانوی من..... و با قدم های سریع به سمت چپ راه افتادم ...... لیدی باگ: بعد از این که کت رفت منم به سمت راست رفتم تا از دریچه ای که اونجا بود خارج بشم........اخلاق کت انگار اصلا ثبات نداره...چند دقیقه پیش عصبانی بود از اینکه هویتمو بهش نمی گم....الان شاد شنگول رفت دنبال برسی اوضاع 😅.....ولی من واقعا از حرفی که زدم مطمئنم؟؟.... قراره در آینده منم به کت علاقه مند بشم؟؟؟؟..... شایدهمین الانم شدم ........نمیدونم!!!🤔 تیکی: مرینت؟؟ تو حالت خوبه ؟؟؟ مرینت : تیکی با سوالی که پرسید منو از دنیای درون ذهنم بیرون کشید و وارد دنیای واقعی کرد....
من حالم خوبه....مگه چیزی شده ؟؟؟؟🤔 تیکی : نه چیزی نشده.....فقط اینکه یه لحظه میخندیدی...یه لحظه اخم میکردی داشت نگرانم میکرد.... فکر کردم تو دنیای درونت غرق شدی 😅😅 مرینت : واقعا اینقدر تو فکر بودم که متوجه نشده بودم تو پیشمی؟؟!!!!....اوه تیکی اونجا رو نگاه کن .....😯 تیکی : مثل اینکه هاگ ماث خیلی قوی تر شده .....نقشه ای که کشیده بی نقصه.... مرینت : ممکنه نقشه اون بینقص باشه....که تونسته اینطور مردم رو بر علیه قهرمان ها کنه .....تا عکساشونو اینجا وسط خیابون آتیش بزنن.....اما منم یه نقشه حساب شده دارم🙃🙃🙃.....
تیکی : چه نقشه ای ؟؟.... مرینت : فقط وایسا و نگاه کن .....من یه نفرو سراغ دارم که میتونه خیلی بهمون کمک کنه................. .......ریناروژ : و بالاخره آخرین ولپینا توهمی هم نابود شد.... نینو: حالا نوبت توئه ولپینای واقعی....فکر کردی میتونی با این توهم ها مارو شکست بدی؟؟ ما شکست ناپذیریم..... و میله آهنی که دستم بود رو با تمام قدرت به سمت ولپینا که حالا داشت با ترس به ما نگاه میکرد پرتاب کردم.....اما با برخورد میله به اون فقط یه اتفاق افتاد .... که اونم نابود شدن ولپینا بود ریناروژ: اون...یه سراب بود ؟؟!!!!!.... نینو: باورم نمیشه.....ریناروژ : تمام مدت وقتمونو هدر دادیم.....ولپینا گولمون زد😠😠....... نینو: حالا باید چکار کنیم ؟؟؟..... ریناروژ : الان با لیدی باگ تماس میگیرم تا ببینم تو چه وضعیتی هستن...... ازش میپرسم باید چکار انجام بدیم...... نینو: باشه.... ریناروژ: به لیدی باگ زنگ زدم اما تنها چیزی که عایدم شد صدای پیغام گیر بود 《 لیدی باگ هستم لطفا پیغام بزارید 》..... جواب نمیده نینو: احتمالا به حالت عادی برگشته باشه ....من بهش زنگ میزنم ..................................
پلگ: یعنی الان داری اوضاعو چک میکنی ؟؟؟!!!! ......آخه چه کاریه؟؟!! .....به نظر من که بشینیم تا لیدی باگ خودش همه کار هارو بکنه بهتره..... آدرین : پلگ میشه یه دقیقه ساکت باشی و بزاری کارمو بکنم....از وقتی که به حالت عادی برگشتم یه ریز داری حرف میزنی 😕...... پلگ : اصلا به من چه ....هر کاری دوست داری بکن..... آدرین : در حال چک کردن اوضاع بودم که چشمم به آقای داماکلیس و خانم بوستیه افتاد که با چند نفر از بچه های کلاس سعی داشتن جلوی تظاهرات مردم رو بگیرن........با عجله خودمو بهشون رسوندم و کنارشون ایستادم ....سلام بچه ها....سلام خانم بوسته و آقای داماکلیس........ همه بهم سلام کردن و بعد بدون لحظه ای درنگ به کارشون ادامه دادن......میلن و ایوان یه تابلو بزرگ از لیدی باگ و کت نوار روی دستاشون گرفته بودن......مارک و نیتن کتاب های کمیکی که تا به حال درست کرده بودن رو بین مردمی که وارد تظاهرات نشده بودن پخش میکردن تا شاید مردم با خوندن اون داستان ها امیدشون تا حدودی به قهرمان ها برگرده .....
من ،رز ، جولیکا ، کیم و مکس در کنار خانم بوستیه و آقای داماکلیس شعار میدادیم : 《 لیدی باگ...کت نوار.....محافظان پاریس .....لیدی باگ کت نوار ......》 ......................................... مرینت : پیس ...پیس...اینجارو نگاه کن.... قراره تو پارت بعد چی بشه ؟؟؟... 😓😓😓 لایک ، کامنت، فالو یادتون نره 😉🐞🐞
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فالویی بفالو♥
آخه چرا بعضی از پیام ها ارسال نمیشه 😣
فالو شدی 🌼
این سومین باره که ارسالش میکنم
😂برای منم واقعا چرا
خیلیییی عالیییی بوووددددددد زود زود پارت بگذار
چشم سعی میکنم زود زود پارت بزارم 😄
ممنونننن