بادیگارد مغرور من4

لایک کردی؟؟؟؟؟ بدووووووو💜❤

داشتم میرفتم ک گفت: تهیونگ: صبر کن وایساادم اما رومو برنگردوندم گفت: ببینمتمیا: مممن باید ببرمممم تهیونگ: میا گفتم نگام اما من بی توجه ب حرفش داشتم میرفتم ک هیجی دیگه رفتم😐 چیه منتظر چه صحنه ای بودید نه بابا ما از این شانسا نداریم مثل تو فیلما بیاد از پشت بغلمون کنه اونم تهیونگ یه لحظه با ابن فکر نتونستم جلوی خندمو بگیرم انقد خندیدم بعدش فهمیدم ترررررر زدم بدجوررر اخه کلی ادم داشتن نگام میکردن منم خیلی ریلکس بدون توجه به اونا کارمو کردم موقع رقص بود نمیدونم مرا دلم خواست تهیونگ بیاد بگه که باهام برقصه هعییی یکی:به بنده افتخار رقص میدید؟؟ نگاش گرفتم یه پسره ی چندش زشته سوسول مامانی رو دیدم اول نخواستم قبول کنم اما چشمم که به ته ته افتاد انقد عصب شدم داشت با ی دختره میرقصید ایییییییی فکر کنم متوجه سنگینی نگام شد که سریع نگام کرد

منم سریع رومو برگردوندم سمت پسره که مثل خره مش غلام عههه ببخشید خر اممم اصن ولش هیچی دیگ منم الان دارم با پسره میرقصم این پسره بیچاره یه جوری خرکیف شوس ک حددد نداره ووااووو من چقدر با ارزشممم همینطور داشتم واسه خودم خر کیف میشدم که یهووو

یکی از پشت بغلم کرد رومو کردم پشتن ک تهیونگ دیدم چشماش قرمززززززز خوننننن که گفتم اان فاتحمه مو حداقل بخونن تهیونگ با اینکه دندون اش کلید شده بود گفت: میا خانم شما به من قول دادید ک باهام برقصید چیشد متم مثل این خنگا داشتم نگاش میکردم ک منو از بغل اون پسره اورد بیرون و شروع کرد با من رقصیدن دستا داشتم زیر دستاش که نشت شده بود له میشدددد وایییییی😖😖😖 دیگ طاقت نیاوردم اشکم در اومد تهیونگ نیشخند زد: گوش کن بچه تو نمیفهمی نباید با آدمی اینجا رابطه برقرار کنی هااااااا منم گفتم: اصن نخواستم برو باو به جهنم که نمیخوای کمکم کنی کثافتتتت تو ی..... یه دفعه یه طرف صورتم سوخت

باورم نمیشههه تهیونگ منوو زد هنوز ناباور بودم ک گقت: ببین از بس لجبا... میا با داد: گمشووووو عوضی من اینهنه سال پدرو مادرم دست رو من بلند نکردن اون وقت تو ابلههههههههع و رفتم اخیشششش خالی شدم ایششش پسره ی ایکبیری اون شب تا صبح گریه کرد و وقتی بیددر شوم توی اتاقم نبودم یه جا که نمیدونم کجا بود بودم 😑😶

لایک وفالو ببخشید این پارتو دیر گذاشتم 😇😇😇