سلام عزیزان این پارت ۲۱ ام هست و دومین داستانی هست که دارم می نویسم
از زبان مرینت:رفتم توی امارتمون کارگر ها هم بهشون گفتم که وسایلم را ببرند توی اتاقم بعد از چند دقیقه تمام شد و ازشون تشکر کردم و اونا هم رفتند رفتم توی اتاقم که ببینم چی باید بخرم که موبایلم زنگ خورد برداشتم که دیدم نینو هست تصویری زنگ زده سر و وضعم را مرتب کردم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)