
سلام👋👋خدمتتون پارت جدید امیدوارم خوشتون بیاد💞گفتم این اخر هفته تعطیله زود زود پارت بدم اخه تکلیفامو همه رو دیشب یعنی ۴شنبه نوشتم شانس داشته باشم دیگه ندن تا شنبه🤧
آدرین:دست مرینت رو گرفتم و بردم یه جای نسبتا خلوت و بهش گفتم الان وقتشه بریم به نادیا بگیم نظرت چیه؟ مرینت:اره الان دوتاییمون وقتمون ازاده. ادرین:پلگ کلاوز اوت...مرینت:تیکی اسپاتس آن....(میریم سراغ نادیا و موقعیتش هم بهتون بگم که بهتر متوجه بشید:الان نادیا داره گزارش میگیره تو پیاده رو که...) نادیا:گیج نشین این فقط اخباره...پاریسیا متعجبن که ایا چرا دیگه کسی قربانی هاکماث نمیشه سوال میش میاد برامون که...(لیدی باگو کت نوار یهویی پریدن پشت سرش😐😂)کت نوار:بله درسته ما فعالیت های هاکماث رو تموم کردیم و درواقع همه چی تموم شده... لیدی باگ:درسته اما ما هنوزم برای نجات پاریس هستیم مثلا خطر تصادف زلزله و یا هر خطر دیگه ای ما هنوز برای محافظت از پاریس فعالیت میکنیم(خب خطری به جز اینا به ذهنم نرسید😂)نادیا:و،،واقعا؟😳😃 لیدی و کت با هم:بله واقعا..(خب دیگه گزارش تموم شد زیاد اخبار دوس ندارم😐الانم رسیدن یه جای خلوت و به هویت عادیشون برگشتن) مرینت:خیلی خوشحالم همه چی تموم شده😊ادرین:دستش رو گرفتم و گفتم منم خیلی خوشحالم😁حالا بیا بریم...مرینت:بریم؟کجا بریم! ادرین:خونه ی ما دیگه. مرینت:چی اما چرا؟ ادرین:ببینم اشکالی داره؟😐همینجوری میخوام پیشم باشی خب(هعی کاش میراکلس واقعی اینجوری بود😔🤧)مرینت:ام...باشه بریم😊(الان میرن خونه ی ادرینو با هم وقت میگذرونن و کار خاصی انجام نمیدن برید اسلاید بعد تا ببینید میریم سراغ کی؟😙😄)
بله بل(اقا کارن😐😁)کارن:روی تختم دراز کشیده بودم و داشتم فکر میکردم که این حسی که به لیدی باگ دارم فکر میکنم حس واقعی نیست و فقط هوسه..و فکر میکنم عاشق یه ابرقهرمان بودن خیلی مسخرست...به نظرم کلا ولش کنم(خب اصن چرا عاشقش شدی؟😐😑)بگذریم که حس میکنم این دختره مرینت خیلی جذاب و خاصه ولی مطمئن نیستم عاشقش شدم یا حسم بهش دوستیه؟!....باید فردا مطمئن شم...(فردا صبح)مرینت:سلام الیا(تو کلاسن)الیا:سلام مری چطوری؟قرار دیروزتون چطور بود؟✌😄مرینت:عالی بود😑خانم بوستیه:خب بچه ها الان زنگ تفریحتونه برین یکم استراحت کنید و ربع ساعت دیگه تو کلاس باشین..(الان همه رفتن بیرون به غیر از مرینت)ادرین:داشتم میرفتم بیرون که دیدم مرینت نشسته و نیومده!رفتیم پیشش و گفتم مری چرا نمیای؟ مرینت:خب یه سری از تکلیف های دیشبم رو انجام ندادم الان دارم انجامشون میدم😁ادرین:سرش پایین بود و حرف میزد و اخر حرفش برگشت و نگاهم کرد و هیبنوتیزمم کرد با اون چشاش🤤بهش گفتم مرینت من با تو چیکار کنم اخه؟ مرینت:وا مگه چیکارت کردم؟🤨 ادرین:تو منو مدام غرق خودت میکنی اگه در اینده با هم باشیم(منظورشو گرفتین که😂)زنده نمیمونم😶😣مرینت:یخورده سرخ شدم و بعدش به خودم اومدم و گفتم نگران نباش اقای ووروجک تو چهل تا جون داری😒(منظورش اینه که همه ی دخترا دوسش دارن) ادرین:مسخره من کلا یه جون دارم که اگه نباشه جون منم تموم میشه و دستم رو گذاشتم روی دستش و اروم گونشو بوسیدم و گفتم خب من برم بیرون یکم هوا بخورم تو هم تکلیفاتو بنویس😙😁مرینت:باشه🙂🙂🙂🙂(الان کارن از وقتی زنگ تفریح شروع شده پشت در ایستاده که مرینت تنها بشه و بره پیشش و مطمئن بشه که واقعا عاشقشه یا نه پس در نتیجه مکالمه های ادرین و مرینت رو کامل شنیده)
کارن:این پسره زیاد به مرینت نزدیکه اگر واقعا عاشق مرینت باشم ممکنه صد راهم بشه😬خیلی خب الان وقتشه مطمئن بشم.عه رفت بیرون..امم،،سلام مرینت چطوری؟ مرینت:امم..کارن؟اینجا چیکار میکنی؟ کارن:خب هیچی حوصله حیاط رو نداشتم...میاونم کنارت بشینم؟ مرینت:ها؟! ام...البته.. کارن:ممنونم...خب داری چیکار میکنی؟ مرینت:دیشب خیلی خسته بودم نتونستم تکلیفم رو انجام بدم برای همین الان دارم مینویسمشون برای زنگ بعد. کارن:اهان...(اگه ۳نقطه بزارم یعنی چندثانیه مکث) خب تو درست عالیه میدونی(مرینت داره مینویسه و با کارن حرف میزنه یعنی اصلا چشم تو چشم نشدن!) مرینت؟میشه یه لحظه نگاهم کنی؟ مرینت:چی ام،،خب بیا(نگاهش کرد😁😶)کارن تو دلش:واووووو این چشااا منو دیوونه خودش کرد اینا موهاش این صورتش و همه چیش از ماه قشنگ تره😍😳حس میکنم عاشقش شدم ولی هنش برای زیباییش نیست اخلاقش تُن صداش کاراش و همه چیش خیلی عجیب غریب و بی نقصه(یا خدا حالش خوبه؟🤔😂)که یهو با بشکن مرینت به خودم اومدم. مرینت:کارن خوبی؟ چرا هیچی نمیگی؟ کارن:اممم،،چیزه هیچی خب امروز وقتت ازاده؟ "دینگ دینگ" (زنگ خورد و بچه ها اومدن داخل😎😂) ادرین:اومدم تو کلاس دیدم این پسره کارن پیش مرینت چیکار میکنه؟🤔(اومده ازش پول بگیره😂) الیا:سلام کارن...میشه از سر جام بلند شی؟ببخشید... کارن:هان؟امم،،البته. (سر کلاسن الان)
ادرین:مدام تو کلاس حواسم به کارن بود ولی وحشتناک رو مخم بود اخه چرا کل کلاس مرینتو نگاه میکنه چیکارش داره؟😣وااای نکنهههه😳عاشقش شده با...نه نه امکان نداره....ولی اگه واقعا عاشقش شده باشهههه چی؟😰ولی مرینت اونو دوس نداره...مرینت خودش بهم گفته تا اخر عمر دوسم داره😰اَه با خودم درگیرماااا هنوز هیچی نشده دارم فکر و خیال چرت و پرت میکنم😣نینو:الووو داداش خانوم بوستیه ۵بار صدات زدههه. ادرین:چی؟ هان؟ اوه اوه ببخشید خانوم... خانوم بوستیه:ادرین بهتره حواست سر کلاس باشه میخوای برو بیرون یه اب به صورتت بزن(تو مدرسه ما تا زمانی که خونریزی نکنیم اجازه نمیدن بریم به صورتمون اب بزنیم یا از کلاس بریم بیرون🤧😂)ادرین:هان؟ام،،البته.. مرینت:خانوم ببخشید میشه منم برم دنبالش اگه چیزی خواست؟ خانلم بوستیه:برو مرینت ولی زود برگردین. مرینت:چشم خانوم. (رفتن بیرون الان تو دستشویی و ادرین داره به صورتش اب میزنه فکر بد نکنین من اینجوری نیستم🤧😂) مرینت: بعد از اینکه ادرین به صورتش اب زد دستمو گذاشتم روی شونش و گفتم ادرین خوبی؟چرا اینجوری شدی؟چیزی ناراحتت کرده؟( امون بده😶)
ادرین:ام،،مرینت میخوام باهات صادق باشم چون نمیخوام هیچی رو از هم دیگه مخفی کنیم حتی احساساتمون رو ... پس بهت میگم چی ناراحتم کرده ولی باید بهم قول بدی ناراحت نشی چون شاید فقط یه توهم زده باشم ولی خب بزار بپرسم و ناراحت نشو...باشه؟ مرینت:البته ما هیچی رو از هم مخفی نمیکنم بهم بگو و راحت باش🙂 ادرین:خب موضوع کارنه. مرینت:کارن!؟ چرا؟ ادرین:خب راستش اول یه سوال میپرسم ولی قول دادی عصبی نشی...الان که پیشت نشسته بود دقیقا چیکار میکرد؟ مرینت:وا ! کاری نمیکرد نشسته بود پیشم و یکم از درسم تعریف کرد (گند زدی😑😂) و ازم یه سوال پرسید همین... ادرین:یه سوال! چه سوالی؟ مرینت:ادرین چرا اینا رو میپرسی؟ ادرین:بگو فقط (یکم تند گفت) اممم،،یعنی لطفا فقط جوابمو بده.. مرینت:ازم پرسید وقتم خالیه؟و بعدش زنگ خورد و نتونست بقیه حرفش رو بزنه. ادرین:وا چرا باید یه همچین سوالی بپرسه؟!🤨(خنگ زاده شدی پسر😂) مرینت:نمیدونم حالا کارن رو ولش کن خودت بهتری؟ ادرین:اره🙂 و یهو بغلش کردم و گفتم مرینت تو که هیچوقت ترکم نمیکنی؟ مرینت:منم بغلش کردم و گفتم واقعا نمیدونم این سوالایی که میپرسی برای چی هستن اما معلومه که نه تا زمانی که عمر دارم کنارت میمونم بهت قول میدم😊ادرین:از بغلش اومدم بیرون و بهش لبخند ملیحی زدم و گفتم ممنون بابت همه چی بیا بریم سر کلاس😊. مرینت:اره بریم😙
کلاسشون تموم شد و ادرین برای جلسه ی عکاسی سریع رفت و الان مرینت داره اروم از مدرسه میزنه بیرون! کارن:دیدم مرینت داره میره بیرون حرفمو کامل بهش نزدم برای همین دویدم تا بهش برسم و نفس نفس زنان گفتم مرینت یه لحظه صبر کن کارت دارم صحبتم تموم نشده بود... مرینت:اهان...خب بگو.. کارن:خب خواستم بپرسم میشه امشب اگه وقت داری بیای به رود سن؟ مرینت:هان؟برای چی؟ کارن:خب...کارت دارم اینجا نمیشه... مرینت:خیلی خب میام... کارن:وای وای ممنون ممنون ممنون(هعی روزگار غریبیه🤧🤧🤧) خب الان میریم به شب که قرار کارن و مریه... کارن:خیلی خب به نظرم عالی شدم وای خدا عطر یادم رفت.. پیس پیس(خب داره عطر میزنه چیه؟😂😂)مامان بابا دادش؟ چطور شدم؟😁 (خب من اینا رو یه معرفی کنم...چارلز بابای کارن هست...سوفیا مادر کارن هست...و اندرو برادر کارن هست که از کارن ۲سال کوچیکتره یعنی ۱۵سالشه و کارن ۱۷سالشه. ولی اندرو مدل نیست و بیشتر به درس علاقه داره و خیلی باهوش و درس خونه...خب بریم سر داستان.......چارلز:عالی شدی پسرم...سوفیا:عالی مثل همیشه عزیزم.... اندرو:عالی شدی داداش. کارن:هووف ممنونم😁دیگه وقتشه برم سر قرار😁 سوفیا:اوخی پسرم چقدر بزرگ شده که میخواد بره سرقرار🤧🙂 کارن:😁 مرینت:خب نیاز نیست تیپ خاصی بزنم همین لباسای همیشگیم خوبن...(دیگه الان دوتاشون رسیدن رود سن) کارن: سلام مرینت... مرینت:سلام کارن👋خب ببخشید خودت میدونی خیلی تکلیف داریم و نمیخوام مثل امروز بیام تو کلاس بنویسم میشه سریع کارت رو بگی؟ کارن:هان؟ البته... خب ببین مرینت خواستم بگم که...
خب ممنون که خوندید نتیجه چالش داریم😙لطفا نظرات و ایراداتتون رو دربخش کامنت ها بگید و اگر خوشتون اومده لطفا لایک کنید❤
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشر کنید...ممنونم💞😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قرمزو مشکی ❤️🖤
کاشکی داستان جرمگیر هم همینجوری بود
😂😂
مشکی و بنفش💜🖤
میراکلس الان اینجوریه🥹
عالی بود ج چ : صورتی و قرمز و مشکی 💗❤️🖤
سلام. من تازه راستانتو پیدا کردم .واقعا عالی بود .این کارن خیلی رو مخه .
دارم با اون آهنگه که میگه منو دیوانه کرد .لیلی و مجنون من و تو یوسف و زلیخا منو تو داستانتو میخونم .وسطاش میگن مرینت و آدرین من و تو ❤❤❤😇🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ممنون عزیزم❤وای واقعا لیلی و مجنونن😊ولی یه عشق پنهان😊یه رابطه ی لیلی و مجنون پنهان که ما میراکلور ها امیدواریم دیگه پنهان نباشه👌😐
عالی بود
میشه به رمانای منم سر بزنی؟
منم توپروفایلم رمان میراکلسی میزارم
فالوت کردم از بس قشنگه رمانت عزیزدلم👌😍
فالوت کردم از بس قشنگه رمانت عزیزدلم👌😍
مرسی
مشکی🖤
عالیییییی بود
ج چ مشکی🖤
سلام عالییییییی بود. لطفا به رمان من هم سر بزن. ج چ : آبی آسمونی💙یاسی💜مشکی🖤
چشم عزیزم تست هات رو دیدم و لایک کردم🙂
مرسیییییییی🙂🙂😍😇