
ببخشید اگه فاصله بین پارت ها زیاده برسیشون طول میکشه
آدرین: داشتم برای عکاس ها کنار مدل های دیگه ژست میگرفتم که دستی روی شونم قرار گرفت ...اولش فکر کردم یکی از مدل هاست که شاید به مشکلی برخورده باشه اما وقتی برگشتم با چیزی مواجه شدم که باورش برام خیلی سخت بود ...اون یه صاحب معجزه گر بود؟؟!!!...یا یه ابر شرور؟؟!!! آدرین: تو کی هستی؟؟؟ فیلیکس با یه نیشخند: بعدا میفهمی... اما الان بهت نیاز دارم... آدرین: تا به خودم بیام اون پسر دستمو پیچوند و پشت کمرم نگه داشت تا نتونم فرار کنم و یکی از دستاش که یه دستبند با چهار تا انگشتر داشت...و البته ناخن های تیز و بلندی هم داشت و درست کنار شاه رگم قرار داد....
آدرین: لعنتی...خیلی قویه دستم داره زیر فشاری که بهش وارد میشه خورد میشه....نمیتونم بدون لباس ابر قهرمانیم از پسش بر بیام ....خیلی قویه کاری از دستم بر نمیاد ....الان امیدم فقط به لیدی باگه... فیلیکس: عالیه اولین کاریعنی گروگان گرفتن آدرین انجام شد ... حالاکه آدرین رو دارم پس احتمال جواب دادن این نقشه خیلی بالاست ....روبه مردم کردم و با صدای بلند گفتم : من وایلد تایگر هستم (ببر وحشی) ....گابریل..میدونم داری صدامو میشنوی ...اون حلقه رو برام بیار وگرنه پسرت آسیب میبینه ....و دست آدرین رو بیشتر فشار دادم اما اون خیلی مقاوم بود زیر اون همه فشار حتی یه آخ هم نگفت ....اما اشکالی نداره ....تو قراره کلید رسیدن من به اون حلقه باشی....
مرینت: اون...اون معجزه گر ببره... باورم نمیشه که آلیا چیز به این مهمی رو ازم مخفی کرده زویی که از بین جمعیتی که دارن براج ایفل رو ترک میکنن به سختی ایستاده روبه مرینت میگه: اون یه ابر قهرمانه؟ لوکا که کنارش ایستاده جواب میده: نه....اون یه ابر شروره مرینت: اون یه ابر شرور نیست... یه ابر قهرمانم نیست .....اون فقط کسیه که معجزه گر ببر رو داره.... مرینت : خیلی عصبانیم....الیا چطور تونست این موضوع رو به من نگه...اگه آدرین چیزیش بشه چی؟؟؟..نه نه اون خوبه و قرار نیست اتفاقی براش بیفته...
مرینت: در حالی که سعی میکنم نسبت به سوالات پشت سر هم لوکا و زویی بی تفاوت باشم از بین صندلی ها راهم رو باز میکنم تا به الیا و نینو که دارن با نگرانی و ترس به وایلد تایگر و آدرین که حالا تنها روی صحنه هستن نگاه میکنن برسونم ..... الیا: مرینت فهمید...دیگه کاری از دستم بر نمیاد ...خدای من حالا چی میشه؟؟؟ نکنه وایلد تایگر عضو گروه هاگ ماث باشه ؟؟... نینو که دید من توی بهتم فورا گوشیمو از توی کیفم در اورد تا از اتفاقات فیلم بگیره که من بعدا بخاطر اینکه نتونستم ویدئو بگیرم ناراحت نباشم .... مرینت با عصبانیت میگه: الیا.... الیا با نگرانی و استرس به سمتش برمیگرده....
که زویی و لوکا رو پشت سر مرینت میبینه.... نینو در حالی که سعی داره خودشو عادی نشون بده میگه : بچه ها ..سلام...چه خبرا... شمام اینجا بودید؟.. مرینت بی توجه به نینو میگه: الیا چرا بهم نگفتی دستبند رو گم کردی؟؟ نینو پشت گردنشو دست میگشه و میگه: کدوم دستبند...اصلا مگه تو دستبندی گم کردی الیا؟؟؟ الیا بیحس میگه: تمومش کن نینو... متاسفم ....حرفی ندارم که بزنم...شاید به خاطر اینکه میترسیدم بهم بی اعتماد بشی بهت نگفتم... مرینت: تو میدونی که این کارت چه فاجعه ای به بار اورده؟ اگه اون کسی که معجزه گر رو پیدا کرده عضو گروه هاگ ماث باشه چی ؟؟؟ زویی: بهتر نیست الان این بحث رو تمومش کنید و آدرین رو نجات بدید...و به آدرین که داره به نگرانی اطراف رو نگاه میکنه تا شاید اثری از لیدی باگ پیدا کنه اشاره میکنه... مرینت: بعد از اینکه آدرین رو نجات دادم باهم حرف میزنم الیا: امید وارم منو ببخشی... مرینت فورا میره جایی قایم بشه تا بتونه به لیدی باگ تبدیل بشه ... نینو که تمام این مدت از عصبانیت مرینت تو بهت بود میگه: اینجا چه خبره ؟؟؟
لوکا: داستانش طولاینه...بعدا برات میگیم...فعلا باید بریم یه جای امن ............................... ( فلش بک: الان زمانیه که الیا و مرینت دارن با هم حرف میزنن) ناتالی که بعد از دیدن وایلد تایگر سریعا خودشو به عمارت اگراست رسونده تا با گابریل راهی برای نجات آدرین پیدا کنه در اتاق گابریل رو محکم باز میکنه طوری که در محکم به دیوار برخورد میکنه و صدای بلندی ایجاد میکنه ناتالی: قربان.... به نظرتون تو پارت بعدی چی میشه؟؟ لایک ، کامنت، فالو یادتون نره😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خدایا خیلی خوبه
مرسی که داستانمو میخونی 🙏❤❤❤❤
خواهش میکنم
صفحهی تستچی مرسی که منو به همچین کاربر خوبی رسوندی با اون داستان های عالیش
💞😍😘💞🌺🌻🌹🌷😍😘✌💘❤💯💕