رمان شروع دوباره پارت اول(خيلى جذابه)

اى بابا بازم اين مدرسه لعنتى شروع شد. اوه ببخشيد بدون معرفى خودم زشته حرف بزنم اسم من ا.ت هست 18 سالمه و توى کشور کره جنوبى به دنيا اومدم البته يه خواهر بزرگترم دارم که اون تو آمريکا زندگى مى کنه خب بيخيال خيلى وارد جزئيات نميشم حالا مى رسيم به اين بحث كه چرا دارم درباره مدرسه بد ميگم تقريبا 2 روز به شروع سال تحصيلى جديد مونده و منم از مدرسه خوشم نمى ياد ولى امسال خيلى بدتره آخه از وقتى منطقه مون رو عوض کرديم همه چى برام تازه جديد بود از آپارتمان ها مغازه ها گرفته تا سنگاى کف خيابون آخه چرا همه چى يه دفعه عوض شد تازه من بدبخت نه با محيط اين مدرسه جديده آشناعم نه دوستى دارم نه کسى رو مى شناسم

عه عه يادم رفتتتت سوجين هم تو اين مدرسه هست(اون دوست دبيرستانمه نميخواستم بگم ولى خيلى ام خوشگله😂) عه پس تنها نيستم ولى اين كافى نيست ا.ت!! بايد يكم محيط مدرسه هم ببينم اومم بزار يه سرچ بکنم شايد عكسى از مدرسه پيدا كنم .د.ر.ح.ا.ل.س.ر.چ. ک.ر.د.ن بعد سرچ کردن منتظر نتايج شدم كه يهو پوففففف ودف!!! اين مدرسه چقدر بزرگه چقدرم معروفه با گشتن بيشتر فهميدم يکى از پر طرفدار ترين مدارس سئول هست كه فقط نمره هاى بالا رو ثبت نام مى کنه و آزمون ورودى داره همون جور که داشتم لبخند مى زدم يهو يادم افتاد كه اى وااى بدبخت شدم 😨من فکر کردم اين يه مدرسه عاديه الان اونجا من گند بزنم جلو 1000 تا ادم ضايع ميشم حالا ميگيم خيلى خوش شانس باشم گندم نزنم براى قبولى 100 درصدى اونجا بايد امتحان بدم از چيزى که حتى نمى دونم چيه از شدت عصبيانيت و هنگ کردن مغزم دستامو مشت كردم و محكم كوبيدم روى ميز و نوشابه روى ميز ريخت رو لباس مدرسه جديد😭حالا مشكلاتم بيشتر شد

دو روز گذشت و مدرسه ها شروع شد. بعد از جمع و جور كردن گند کارى اون روز و25 ساعت مطالعه مطالب درسى بسيار خسته كننده😶 راهى مدرسه شدم حداقل مى تونم بگم از اينکه با سوجين همكلاسى شدم شانس اوردم. زنگ کلاس شروع شد و دبير وارد كلاس شد بعد يه سرى سخن و اين جور چيزا ازم خواست كه خودمو به كلاس معرفى کنم منم که کلى جلوى اينه تمرين كرده بود با اعتماد به نفس رفتم و اين مرحله از هفت خوان رستم رو با موفقيت پشت سر گذاشتم.

نيم ساعت از وقت كلاس گذشته بود که يهو يه پسر با مو هاى نامرتب و يه كيف كه روش علامتى به اسم bts نوشته شده بود وارد كلاس شد و بعد اوردن چند تا بهونه کاملا چرت و پرت و مسخره روى نيمكت پشت سر من نشست. زنگ کلاس تموم شد رفتم پيش سوجين و مشغول حرف زدن شديم. +سوجين اين دختر مو كوتاهه كيه؟ -اسمش سويونگه رياضيش خيلى خوبه. +اها اين پسر عينكيه چى؟ -اون هوجون هست زياد اهل تفريح و اينا نيست زيادم با بچه ها اوکى نيست.

همين جور داشتيم ادامه ميداديم كه رسيديم به آقاى نامرتبمون😂 +سوجين اين كه وسطاى کلاس اومد چى همون نامرتبه -چى اون اون پسر بد مدرسمونه نامرتبم نيست خيلى جذابه اون کاراموز بنگتنه با هيچ کس هم اوکى نيست اصلا انگار با همه مشکل داره +اسمش چيه؟ - مين يونگى همين جور كه سوجين داشت توضيح ميداد ديدم كه يونگى از صندليش بلند شد طرف سويونگ رفت. سوجين دوباره رفت يکى ديگه رو اذيت كنه😑 رفتم جلو تر كه ببينم موضوع چيه كه يكدفعه ديدم يونگى بطرى آب رو ريخت روى سويونگ و جلوى کل کلاس تحقيرش كرد سويونگ بغض کرد و من ديگه نتونستم اين بى عدالتى رو تحمل کنم موهامو کنار زدم و رفتم وسط ميدون✌

تموم شد براى ادامه به پارت دوم بريد😘😘😘