
سلام دوستان اینم از پارت 4 یکم کوتاهه ولی قول میدم برای پارت بعدی جبران کنم این دفعه نظرات به 15 تا برسه بعدی رو میزارم و میخوام اسم داستان رو عوض کنم تو نظرات بهم ایده بدید
بهم گفتن که قبول شدم 😶 من خیلی شکه شدم گفتم چییی؟؟!! نمیخواین بیشتر فکر کنین؟؟!!!! گفتن نه صدای تو استسناعیه از فردا کار اموز میشی به مدت یک سال و بعد هم کارتو شروع میکنی خیلی خوشحال بودم به حدی که دلم میخواد جیغ بزنم 😁🤪🤯🤯
فقط نمیدونم چرا وقتی بهم گفتن قبولم جیمین خیلی خوشحال شد در صورتی که من فکر میکردم خیلی ناراحت بشه 😕😕😐 اصلا ولش کن شاید از یه چیز دیگه خوشحال شده...تهیونگ اومد بغ•لم کرد و گفت دیدی گفتم مطمعنم قبول میشی منم لبخندی زدم و گفتم ممنون همه ی اینا به خاطر توعه 😃😃😊 اونم خنده ی ریزی کرد و گفت نه خودت خیلی استعداد داری ☺☺ گفتم ممنون 😁☺
تهیونگ گفت باید جشن بگیری من گفتم نه نیازی نیست 🙂 اون گفت نه باید بگیریم چون هر کار اموز جدیدی که میاد ما برای جشن می گیریم منم گفتم اگه اینجوریه باشه اونم خیلی خوشحال شد و گفت یهووووو بعد منو برد به اعضا معرفی کرد با همشون دست دادم ولی به جیمین که رسیدم با خجالت سرم رو انداختم پایین و باهاش دست دادم 😞😔 ولی اون خیلی خوشحال بود نمیدونم چرا ولی یه لبخند خیلی گنده کل صورتش رو پوشونده بود قیافه اون 😁😄😄 قیافه من 🙂😔
توی جشن یهو تهیونگ منو کشید تو بغ•لش و پیشونیمو بو•سید من خیلی شکه شدم اعضا هم همینطور یهو جیمین با عصبانیت جشن رو ترک کرد وقتی داشت میرفت یه چشم خوره به تهیونگ رفت و دستش رو مشت کرد نمیدونم از چی عصبانی بود
خواستم برم دنبالش که تهیونگ گفت کجا میری گفتم دنبال جیمین اون گفتن اما اخه... حرفش رو قطع کردم و گفتم الان وقتشه از دلش در بیارم اونم پوفی کشید و گفت باشه رفتم دنبال جیمین و از پشت صداش کردم
گفتم اقای پارک میشه یه لحظه باهاتون حرف بزنم گفت باشه ولی لازم نیست اینقدر رسمی صدام کنی گفتم باشه... جیمین شی من بابت اون روز واقعـ... حرفم رو قطع کرد و گفت ن ن من اون روز از دست تو عصبانی نبودم من از دست خودم ناراحت شدم که باعث شدم تو ناراحت بشی تو هم حق داشتی هر کسی دیگه هم بود عصبانی میشد مخصوصا یه ارمی و بعدم لپم رو بو•سید و گفت بیا بریم و از جشن لذت ببریم
بازم یه شک دیگه بهم وارد شد و تو دلم گفتم خدایا مرا گاو کن یعنی این اتفاقا واقعین و بعد رفتم تو جشن جیمین رفت کنار تهیونگ و گفت یه لحظه بیا باهات کار دارم و بعد با هم رفتن از زبان جیمین به تهیونگ گفتم راستش من اون دختر رو دوست دارم اون روز که یواشکی رفتیم بیرون من رها رو دیدم و ازش خوشم اومد و دنبالش کردم ولی یه دفعه خوردم بهش و باعث شدم ارمی بمب بشکنه من اون روز از دست خودم ناراحت بودم که باعث ناراحتی اون شدم تهیونگ خشکش زده بود 😶😶
با عصبانیت گفت حالا چرا اینا رو به من میگی گفتم ازت میخوام از اون دختر فاصله بگیری و دیگه اون کاری رو که تو جشن کردی تکرار نکنی گفت بهتره تو از اون فاصله بگیری و با عصبانیت از کنارم رفت خیلی عصبانی شدم و سعی کردم خودم رو کنترول کنم و برگشتم به جشن تو جشن منو تهیونگ اصلا با هم حذف نمیزدیم که یهو گوشی رها زنگ خورد
از زبان رها... یهو گوشیم زنگ خورد از ایران بود جواب دادم دختر خالم بود صداس میلرزید گفت............ با حرفی که زد قلبم تیر کشید و دیگه چیزی نفهمیدم
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه تا قسمت بعد بای 👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود فقط پارت بعد😓
واعیییییی عععررررررر من میخوام پارت بعدو بزار 😁❤
سلام تست خوبی بود مرسی پارت بعد هم سریع بزار🙂😘
آییییییی جای حساس تموم نکننننننن😖
ادامه بده پلیززززززز🙏🙏🙏🙏
چرا کسی نظر نمیده باش اگه اینجوریه بعدی رو نمیزارم 😒😒
😂😂😂 باشه بعدی رو میزارم ولی الان نه هر وقت شد 125 بازدید ها بعدی رو میزارم
بچه ها بازدید به 70 تا برسه بعدی رو میزارم قبول کنین چون منم باید یه انگیزه ای داشته باشم که بنویسم
خوب پیش رفتین از 70 تا هم بیشتر شد 😁😁😙خب برسونینش به 125 تا بعدی رو بزارم 😙😙😙😁😆
النا گفتم که برسه به 125 تا بعدی رو میزارم 😙😙
105 نفر دیدن 😁😘
عالی بعدی رو زودی بزارررر💙💙💙
اممممم 44 نفر خوندن کسی نمیخواد نظر بده 😕😕
بعدی رو بذار تا نمردم تروخدااا ولی دفعه بعد بیشتر بذار ععاالللییهههه♥️♥️♥️♥️♥️
خیلییی خوب بود بعدی رو زود بزار
فایتینگ