8 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🎵Rojan🎧 انتشار: 3 سال پیش 262 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
پارت هشتم👇👇👇
بچه ها تعداد لایک های پارت هفتم اونقدر که میخواستم نشد اما چون فالوورام بیشتر از ۸ تا شد تصمیم گرفتم پارت ۸ رو هم براتون بزارم
بزنید بریم برای خوندن این پارت👈👈
الیا: ننننه....کیفم ....وای خدای بزرگ حالا باید چکار کنم...😨
به مرینت بگم....نننه اگه بفهمه خیلی بد میشه ....اها فهمیدم مطمئنا نینو میتونه بهم کمک کنه
( داشت با خودش حرف میزد)
نینو: الو الیا...
الیا: نینو... یه مشکل بزرگ پیش اومده باید بهم کمک کنی...
نینو با نگرانی میگه: چیشده؟؟ ... اتفاقی برات افتاده ؟؟
الیا: نه... ولی باید فورا ببینمت ...
نینو: باشه من الان میام خونتون
الیا: نه... خونه نه... بیا پارک مرکزی اونجا منتظرتم ...
.................................................الیا در حالی که داشت روی سنگ فرش های کف پارک با استرس اینور اونور میرفت از دور نینورو که داشت با بیخیالی و آرامش بهش نزدیک میشد دید و سریع به سمتش رفت
الیا: بالاخره اومدی
نینو: سلام...چیشده؟؟؟
الیا با استرس میگه : نینو من یه چیزی رو گم کردم ...
نینو: چی؟
الیا: یه دستبند با چهار تا انگشتر ... که از یه نفر قرضش گرفته بودم...
نینو: اینکه چیزی نیست میگردیم و پیداش میکنیم
الیا: مشکل اینجاست که اون توی کیفم بود و کیفم از طبقه چهارم برج ایفل پرت شد پایین
استرس الیا به نینو هم سرایت میکنه
نینو: خب..چرا توی وبلاگت آگهیشو نمیزنی ؟؟ تازه اینجوری سریع تر هم پیدا میشه ...
الیا: نمیشه ...چون ممکنه صاحبش ببینه...
نینو: پس بیا از مرینت کمک بگیریم الان بهش زنگ میزنم
الیا گوشی نینو رو از دستش میگیره و میگه: نه صبر کن...
نینو: چرا؟ من مطمئنم مرینت بهمون کمک میکنه
الیا: مشکل اینجاست که صاحب اون دستبند مرینته.....
نینو: اوه پسر.... حالا باید چکار کنیم؟؟
الیا: نمیدونم... اما اینو میدونم که خودمون باید دنبالش بگردیم...
نینو شونه الیا رو که سرشو با نا امیدی پایین انداخته میگیره و میگه: هی... فردا تو برج ایفل یه شو مدلینگ هست که آدرین مدل اصلیشه ...میتونیم فردا بین جمعیت دنبال کسی بگردیم که اون دست بند رو داره
الیا با خوشحالی میگه: البته و من هم میتونم از فالوورام بخوام تا عکس مچشونو برای یه مسابقه برام بفرستن تا اینجوری بتونیم دستبند رو پیدا کنیم
نینو: عالیه... اما چجور مسابقه ای؟؟
الیا: مهم نیست... بعدا یه فکری برای مسابقه میکنم
نینو: پس بیا الان از کسایی که تو پارک هستن راجبش بپرسیم تا وقتمون هدر نره
الیا: باشه
الیا و نینو از کسایی که توی پارک بودن راجب دست بندی با چهار تا انگشتر سوال میکردن اما دریغ از حتی یه جواب بدرد بخور
الیا: عذر میخوام خانوم... شما یه دستبند با چهار تا انگشتر ندیدید ؟؟
اون خانوم: نه.. ندیدم
نینو: ببخشید شما یه دستبند با چهار تا انگشتر ندیدید
اون زوج جوون: نه..ما چیزی ندیدیم
نینو پیش الیا که همچنان داره از مردم سوال میکنه میره و میگه: فایده ای نداره دیگه شب شده ... بهتره فردا ادامه بدیم..
الیا: آآآه..فکر خوبیه... امید وارم پیداش کنیم
.............................
آدرین: پدر واقعا خوشحالم که تصمیم گرفتید امشب با هم شام بخوریم...
گابریل با همون لحن خشک همیشگی : فردا فیلیکس ...پسر خالت برای تماشای شو مدلینگ
میاد اینجا ...
آدرین: عالیه پدر...
گابریل: اون تنها میاد...اما میخوام اینو بگم که من از اینجا بودن اون زیاد راضی نیستم سعی کن از من دور نگهش داری
آدرین با یکم ناراحتی از حرف پدرش میگه: چشم پدر
..................................
ناشناس: وقتی داشتم برج ایفل رو بازرسی میکردم تا از مرتب بودن همه چیز برای شو مدلینگی که فردا برگزار میشه مطمئن بشم اینو پیدا کردم ........و مشتش رو باز میکنه و دستبندی با چهار انگشتر در کف دستش نمایان میشه...
یعنی قراره تو پارت بعد چه اتفاقی بیافته؟؟؟
کامنت، لایک، فالو یادتون نره
تو کامنت ها بگید از داستانم خوشتون میاد یانه🌺
برای پارت بعد
۴ نفر فالوم کنن
۸ نفر هم لایک کنن
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
وای خدا یعنی چی میشه زود تر بزارش☆♡♡
سلام عزیزم🌼
لایک ها و فالوورام اونقدر که گفتم بشه میزارم😊