بچه ها اینم از پارت چهارم تو این پارت اتفاقات جالبی میافته😁
آدرین: عجب شروری بود
پلگ: من که تو مبارزه نبودم چون باید به حلقه جنابالی نیرو میدادم
ولی مطمئنا خیلی باحال بوده
آدرین : اره ... اما الان باید فورا برگردم پیش رانندم تا برم خونه
فردا شدو مدلینگ دارم 😥
پلگ: نترکی از بس کار داری
آدرین: تو مگه به چیزی جز کممبر هم فکر میکنی؟!!!
...............................................
الان بچه ها توی مدرسه هستن و خانم بوستیه داره براشون سخنرانی میکنه
خانم بوستیه: بچه ها من مطمئنم که همه شما از اینکه کلویی از این مدرسه رفته ناراحت هستید
ایوان یواش خطاب به میلن میگه
ایوان: معلومه که ناراحت نیستیم خیلی هم خوشحالیم که اون دختره لوس از این مدرسه رفته
میلن فقط سر تکون میده
ادامه حرف های خانم بوسته:
برای اینکه بتونید با دوستتون خداحافظی کنید ما با کلویی تماس گرفتیم
و تخته هوشمند رو میاره و با کلویی تماس میگیره
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
نمی دونم من که مشتاقم ببینم در داستان هایت چه اتفاقی میوفته
پس ادامه بده چون پارت های بعدی که بهترن و اتفاقات جالبی قراره بیافته ❤
کل داستان ات را خواندم عالی بود
وایی مرسی 😍😍😍
عالی بود من تازه دارم داستانتو می خونم
مرسییی
ممنون که داستانمو دنبال میکنی ❤