
فقط بخاطر شماها گذاشتم :)
جمین رفت در رو باز کرد . سویونگ :سلام عزیزم جیمین :سویونگ اینجا چیکار میکنی ؟ سویونگ :اومدم ببینمت جیمین :برو بیرون نمیخوام ببینمت سویونگ هدیع که دستش بود رو داد به جیمین سویونک :جیمینا من دلم برات تنگ شده جیمین:من اصلا دلم برات تنگ نشده برو دیگه نمیخوام ریختتو ببینم سویونگ :اوممم هنوز نیومده میخوای بندازیم بیرون ؟ جیمین:با اون خیانتی که کردی دیگع ازت متنفر شدم (با داد) برو بیرون سویونک ترسیدع رفت بیرون . جیمین هدیه ای که بهش سویونگ داده بود رو انداخت سطل آشغال مگه چقدر ازش متنفر بود ؟ ا/ت:چرا انقدر عصبانی هستی؟ با حرف ا/ت از فکر اومد بیرون و گفت :ا/ت برو موهاتو خشک کن الان سرما میخوری ا/ت . خندید و کفت :جیمینا ؟ جیمین :بع چی میخندی ؟ ا/ت همینطوری داشت میخندید از یع طرف دل جیمین داشت ضعف میرفت برای خنده های ا/ت و از یه طرف نمیدونست ا/ت دارع بع چی میخنده جیمین :ا/ت الان کجای من خنده دارع ؟ ا/ت:جیمین یه نگاه به خودت بنداز جیمین یع نگاهی به خودش کرد وفهمید که اشتباهی حوله صورتی کمرنگ ا/ت رو پوشیده و ا/ت هم حوله سفید رنگ و گشاد جیمین رو پوشیده جیمین : خوب حالایع حوله اشتباهی پوشیدم . ا/ت باز دوباره خندش گرفتع بود جیمین :بیا بریم موهاتو خشک کنم ا/ت :تو میخوای موهای منو خشک کنی ؟ جیمین :آره دیکع پس کی ؟ ا/ت با خوشحالی گفت :باشع ...باشه
رفتیم تو یک اتاق جیمین :بیا بشین روی این صندلی ا/ت:باشه ا/ت روی صندلی نشست و جیمین سشوار رو روشن کرد و موهای ا/ت رو داشت خشک میکرد از نظر جیمین موهای ا/ت خیلی نرم و لطیف هستن و دلش میخواست که اون موهارو بازم نوازش کنه . انقدر غرق در اون موها شده بود که نفهمید که کاملا موهای ا/ت خشک شدن ا/ت:جیمینا بسع دیکع واقعا خشک شدن جیمین :باشع بابا ا/ت از اتاق رفت بیرون . جیمین هم موهاشو خشک کرده بود نشسته بودن روی مبل که ا/ت سرش رو روی شونه های جیمین گذاشت و خوابش برد . جیمین یه نگاهی بع ا/ت انداخت که دیگه واقعا خواب بودع ا/ت رو بغل کرد و گذاشت روی تخت . در اتاق رو بست اما نه کامل لای در یکمی باز بود . نشست روی کاناپه و داشت به سویونگ و ا/ت فکر میکرد . همینطور که تو فکر بود صدای پیام گوشیش اومد یه نگاعی انداخت دوستش جونگ کوک بود [مکالمه چت جونک کوک و جیمین] جونگوک =سلام جیمین جیمین =سلام جونگ کوک =میای بریم بار جیمین =آره جونگ کوک =اومم پس میری پیش دخترا جیمین =نخیر جونگ کوک =باشع نیم ساعت دیکع میام دنبالت جیمین=باشه بدون اینکع به ا/ت چیزی بگه بی سرو صدا لباس پوشید و رفت پایین جیمین :سلام بریم جونگ کوک :سلام بریم
رسیدن به بار . رفتن یک گوشه ای نشستن جیمین یه لیوان پر از سوجو برداشت و خورد اون حداقل 1یا 3لیوان کامل رو خورد و دیگع مست مست شدع بود داشت همینتوری رقص و نگاه میکرد که یع دختر که معلوم بود اونم کاملا مسته اومد روی پاهای جیمین نشست و گفت :اسم من سولی هس جنابعالی کی هستن جیمین :جیمین ...پارک جیمین سولی :اسمت هم مثل خودت قشنگه جیمین :گمشو سولی :تو یه احمقی عمه پسرا آروزی منو دارن جیمین پوزخندی زد و کفت :من آرزوی تو رو ندارم سولی هم رفت
جیمین آخرین لیوانش رو خورد و از اون بار رفت بیرون و برگشت خونه . ا/ت:جی..جیمین تو .... تو مستی ؟ جیمین هیچی نکفت ا/ت هم چیزی نگفت چون میدونست اگر روی اعصاب جیمین راه بره تنبیه سخت و پر از درد در پیش دارع ا/ت آروم گفت :غذا خوردی؟ جیمین:نه ا/ت:میخوری جیمین :نه ا/ت:کجا بودی جیمین :به تو ربطی نداره ا/ت یگمی ترسید و گفت :باشع ودیکع چیزی نکفت
وارد خونه شد دنبال ا/ت میگشت که پیدا کردش کولش کرد و برد توی اتاق ا/ت با کمی ترس گفت :تو...تو..... مستی ؟ جیمین :هوم جیمین اروم زیر لب گفت :قول بده دختر خوبی باشی و زیاد جیغ نزنی ولباشو محکم کوبوند روی لبای نرم ا/ت (منحرفا بیاین وسط 😹)

لایک کامنت و فالو فراموش نشع :) حمایت کنید :)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تازه داستانت رو شروع کردم فوق العادس
هق عزیزم خیلی گذشته پارت بعد نمیاد ؟
آمدم توووووو😁😂😂😘
پارت بعد😍
نوشتم :)
لطفا ادامه بده
حتما
عالیییییی بود 😻💖
پارت بعدی💖😻
حتما :)
پارت بعددددددد
حتما :)
بنده اول میرم چشمام با اسید بشورم بعد میام 👀خدایا ذهن پاک را از من نگیر و راستی عالی بود
😹😹😹😹
مرسی :)💖
ترو هر کی که دوست داری ادامه بدعععععع
بمولا اگه بگی بد شدع با همین شمشیرا میکشمتتتتت😐🗡🗡🗡🗡🗡🗡🗡🗡🔪🔪🔪🔪🔪
میدم میدم نترس :|
تنکص 🙂💕
صلوات ختم کنید😐
😹😹😹😹😹😹
ادامه ایی ادامه 🙂👌🏻👌🏻👌🏻❤
رمانت عالیه و هم منحرف خیلی باحاله صبر ندارم تا پارت بعد
فوقالعاده بود 👌🏻🙂🙂❤
حتما لاو :)