سیلام اینم از پارت ۳ داستان امیدوارم لذت ببرید و خوشتون بیاد🙂✴️حمایت پلییزززز😣😐اها راستی اینم بگم که شخصیت هوسوک عضو بی تی اس نیست و جیهوپ نی ی بنده خدای دیگس😂😐💔
تهیونگ خیلی تند داشت رانندگی میکرد! ا.ت:تهیونگ آورم تر رانندگی کن! تهیونگ:نمیشه! ا.ت:وا چرا نمیشه😐 تهیونگ:اون باید گممون کنه. ا.ت:ایش درست حرف بزن ببینم چی میگی!کی گممون کنه💔تهیونگ:هوسوک! ا.ت:چی هوسوک داره مارو تقیب میکنه؟! تهیونگ:شایدم یکی از افرادشه. ا.ت:وایی حالا چه کار کنیم!؟ تهیونگ: نمیدونم فعلا باید گمش کنیم! تهیونگ زیادی داشت تند میرفت و ا.ت خیلی ترسیده بود😕 ا.ت:آمممم میگم ته مجبور نیستی اونقدر تند بریا😐 تهیونگ:چرا خیلیم مجبورم😐 ا.ت: آها😐 تهیونگ با سرعت پیچید تو ی خیابون که خیلی تاریک بود و کلی سگ های وحشی اونجا بود! ا.ت خیلی ترسیده بود (منم بودم میترسیدم خب😑🙄) همین طور که داشتن به پشت سرشون نگاه میکردن که ماشینی که داشت تقیبشون میکرد گمشون کرد یا نه صدای پارس سگ بزرگ و مشکی رو شنیدن! ا.ت محکم دست تهیونگ رو گرفت و فشار میداد تهیونگ هم با نگرانی داشت فکر میکرد که چه کار کنه و ا.ت رو دلداری میداد😔
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
عالی بید عاجو 💖
این عکسی که گذاشتی رو تستت خداوکیلی خیلی کراشه🤦💔
ممنون گشنگم💓💓💓
هوم خودمم روش کراشم