ملکه 👑 ( پارت۵)

خب سلام خوبید چه خبر😊این پارت یکمی منحرفه امید وارم بدتون نیاد تنها بخونید نور گوشیتون هم کم کنید بریم واسه شروع......😬😊😉🥺

کوک: دیگه خسته شده بودم باید به این موضوع خاتمه میدادم حس میکنم عاشقش شدم درحالی که من ختی اسم واقعیش رو هم نمیدونم ولی امروز حسمو میفهمم.... رفتم عمارت ،رفتم تو اتاقش حالت و تم دارک داشت خیلی قشنگ بود ، دیدم از حموم داره صدا میاد نمی‌خواستم برم ولی انگار عین اهن ربا کشیده شدم ،،، یه خانمی هم داشت میگفت که نرم و سعی داشت جلوم رو بگیره در حموم رو باز کردم با صحنه ای که دیدم خشکم زد تو وان خوابیده بود با کلی کف و 🛀🍷🍾داشت از این میخورد🍷 .........

ملکه: یهو در باز شد و کوک اومد تو بلند داد زدم اینجا چه غلطی میکنی ، خانم بونگ شما میتونید برید ، یهو اومد نزدیکم و ب..و..س...ی...د...م داشت میومد تو وان اومد منو تو بغلش گرفت یه لحظه حس نفس تنگی بهم دست داد و خودمو تو اب دیدم که داره خفم میکنه چش شده بود داشت منو تو اب خفه میکرد فکر کنم نقشه داشت منم از کنار وان با زور اسلحه ام رو پیدا کردم و به طرفش نشونه گرفتم و رفت بیرون منم در اومدم دوش گرفتم و الربت رو لعنت میکردم ..........( چیشد منحرفانه گرانی ذهنتون خاموش شدد؟؟؟ 😂😬 به این زودی نویسنده قصد نداره اسم.ا.ت بنویسه یا این دو رو عاشق هم کنه / شوخی کردم برو بقیش😂)

الربت و خانم بونگ باهم دارن صحبت میکنن: الربت کارت تموم ، البرت:حالا چی کار کنم؟ بونگ: خدا نجاتت بده. ملکه: لباس پوشیدن ناخنامو زدم( ناخن مصنوعی) رفتم پایین خیلی اعصبانی بودم در حدی که زدم به سیم اخر( لباس ملکه)

(ناخن ملکه 👆) ملکه: البرررررت مرت.ی.که خ.ر بی...شعور تو با وه عقلی به اون کوک اجازه دادی بیاد تو اتاق صاحب مرده مننننننننن ؟؟؟؟ البرت: بب.بخشید خانم😦 ملکه: تو گا.وی؟ یا چی نره .خ.ر چند بار بهت گفتم خوشم نمیاددد مهمون ناخونده داشته باشم اونوقت تو یه اون عوضی اجازه دادی بیاد میدونی وی کار کرد؟؟ داشت منو زیر اب خفه میکرددد. البرت: چ.چی؟ حالتون خوبه؟ ملکه: انگار یادت رفته کسی نمیتونه فرشته مرگ رو بکشه حالا خودت رو جمع کن بیا اتاقم میخوام کاری کنم اون ال.به حواسشو جمع کنه با کی در افتاده (خب عزیزان احتمالا گیج شدید باید بگم کوک عزیز نقشه داشت ملکه رو از میان برداره پس نقشه ریخت شما خواننده های عزیز رو گول بزنه و ملکه رو بکشه ولی خب از این بیخبر است که قراره ‌.......)

الربت: ملکه قراره چی کار کنید؟ ملکه: قراره کاری کنم از ام عذرخواهی کنه😂 حالا ماشین رو حاضر من به بقیه هم بگو با اسلحه هاشون اماده شن حمله میمنیم به عمارت کوک.......( ادامه در نتیجه)