💜 سرطان عشق 💜 Part 5

انیونگ یوروبون 🙌 پارت ۵

فردا صب از زبون جیمین : بعد از ۲ روز تصمیم گرفتم که برای کسی که دوستش دارم بجنگم 🙌 چون اگه یه وقت یکی بخواد از من بگیرتش واقعا دیگه نمیتونم زندگی کنم 😔 بلند شدمو با نامجون هیونگ صبونه خوردمو به ا/ت زنگ زدم 📱 _ بوق... بوق...بوق... بوق... بو _ بله ( با صدای خوابالو 😂 ) ؛ اوه سلام ا/ت شی، خواب بودی؟ _ هییی شمایید دکتر پارک 😭😱 ؛ بله منم ببخشید مزاحم خوابتون شدم 😂 _ بله بله بفرمایید کاری داشتید ؛ بله راستشو بخواین ، میخوام امروز هم رو توی کافه ی استایلندانا پینک پول هم رو ببینیم 🙂

( گایز این کافه ای که گفتم واقعیه و خب میتونید عکسشم ببینید 😄 ) _ اوم باشه حتما فقط چه ساعتی؟ ؛ ساعت ۶ خوبه؟ _ بله پس میبینمتون 🙂 ؛ خدافظ 🤗 هوفففف اولین عملیات با موفقیت به پایان رسید 🤒 الان که بهش فک میکنم خیلی استرس برانگیزه 😓 از زبون ا/ت : اهههههههههههههه منو از خواب نازنینم بیدار کرده که یه همیچین چیزی بگهههههههه قرار بخوره تو سرم 😑😭

ساعت ۵:۳۰ : یه بلیز صورتی با یه شلوارک لی پوشیدمو رفتم پیش هستی _ هست من یه سر باید برم بیرون زود برمیگردم × باش مراقب خودت باش خدافظ 😚 _ باشه خدافظ 💜 یه تاکسی گرفتمو سوار شدم حدود یه ۲۵ دقیقه طول کشید تا رسیدم. وقتی رفتم تو جیمین شی منتظرم بود، پس سرعت دادمو رفتم پیشش _ سلام اقای پارک خیلی وقته که منتظرید ؟ ؛ سلام ا/ت شی نه خیلی، میشه راحت باهم حرف بزنیم 🙂 _ بله حتما ؛ خب راستش چون از مقدمه چینی بدم میاد سریع میرم سر اصل مطلب ، راستش .... ( شما فرض کنید ادامشو خیلیییی سریع گفت ) من عاشقت شدم _ چیییییی؟ ؛ چیز عجیبی گفتم؟

_ امم نه ولی توقع نداشتم 😔 ؛ توقع دل عاشق منو ( ͡°з ͡°) _ جیمین شی تو الان داری با من لاس میزنی 😑 ؛ نمیتونم با همسر ایندم لاس بزنم 🤔😎 _ اگه من اصلا ازت خوشم نیاد چی 😏 ؛ چی ی.. یعنی تو از من خوشت نمیاد 😧😢 _ بد برداشت نکن لطفا ، تو تازه به من اینو گفتی و زندگی مث کیدراما نیست که تو به یکی بگی دوست دارم اونم بیاد بپره بغلت بگه من دوست دارم 🙂 ؛ پس... جیمین یه چیزی از تو جیبش دراورد ؛ بیا ۲ هفته ازمایشی قرار بزاریم

و یه چیزی تو گوشم کردو یه اینه بود ، توشو نگا کردمو گوشواره های خیلی خوشگلی بودن 😍 من برات جوری میجنگم که کسی جرعت نکنه به عشق من نزدیک بشه 🙂💜 _ یا الان اینا رو واقعی گفتی 🥺😍 ؛ اوهوم میای قرار بزاریم 😃 _ اره 😆 یهو جیمین پاشدو شروع کرد به داد زدن تو کافه 😐 ؛ اخ جوننننن جواب مثبت دادددد، دوست دخترم بهم مثبت دادددد 🤩🥳 _ جیمین 😨 جیمیناااا بشین سرجات تا نظرم عوض نشده 🔪 ولی بازم گوش نداد 😑 پس مجبورم از راحت سخت وارد بشم 😏 بلند شدمو گوششو گرفتمو نشوندم سر جاش 🙂🔪

؛ ا.... ای گوشم شکستتتتتتتتت _ وقتی بهت میگم بشین یعنی بشین دیگه 😐🔪 ؛ باشه باشه الان نشستم گوشمو ول کن 😐 از زبون نویسنده : ا/ت و جیمین بعد از این که یه ذره دیگه حرف زدن ، از هم خدافظی میکننو هرکی به سمت خونه ی خودش راه میوفته 🙈 وقتی میرسن کسایی که منتظرشون بودن ( مونی ، هستی ) کلیی سوال پیچشون میکنن که تا حالا داشتن چه غلطی میکردن 😐😂 و خب بعد از این که جواب پس دادن به اتاق خودشون رفتن تا بعد از یه روز طولانی یه ذره استراحت کنن 💁💜

یه هفته بعد از زبون نویسنده : تو این یه هفته ا/ت جیمین باهم صمیمی شده بودن و خب دروغ بود اگه میگفتیم ا/ت هم بهش حس پیدا نکرده 🙈💜 مگه میشه ادم کنار پارک جیمین ، بهترین مشاور و دکتر سئول و خوشتیپ ترین فردی که ( من دیدم 🥺 ) ا/ت دیده بهش خوش نگذره و عاشقش نشه 🙌 زمان حال از زبون ا/ت : تصمیم گرفتم که امشب باهم بریم بیرون و من تو یه موقعیت خاص بهش بگم 🙃 پس بهش زنگ زدم : بوق... بوق.. الو؟ _ سلام جیمینا خوبی 🙂 ؛ سلام اره ممنون تو خوبی 💚 _ اوهوم مرسی ، میای امشب بریم بیرون؟ ؛ بیرون... اوم باشه _ اوک پس ادرسو برات میفرستم بیا اونجا ؛ جدا بیایم؟ _ اره همین یه دفعه اس 😛 ؛ باشه خدافظ مواظب خودت باش 🤗 _ توم همین طور ☺ بابای

بعد از این که قطع کردیم رفتم تو پی ویش و ادرسو ساعتو فرستادم ( مثلا گفته ساعت ۹ اونجا باشه ) بعد شروع کردم به ارایش کردن خوردم 😌 از زبون جیمین : خیلی عجیبه 🤕 ا/ت هیچ وقت درخواست نمیداد بریم بیرون 😯 تو این یه هفته من همش میگفتم 🤔 ولش کن بهتره بد بین نباشم ʕ´•ᴥ•`ʔ تو همین فکرا بودم که در اتاق خورده شد ، هیونگ بود ؛ کاری داشتی باهام هیونگ؟ & اره ، ولی خودمونیما خوب دوست دختری پیدا کردی 😆 ؛ بله چی فک کردی هیونگ 😂😜 خب حالا چیکار داشتی 🙌 & میخواستم بگم میتونی یه سر بری خرید؟ ؛ بزار ببینم ساعت چنده ، ام راستش نامجون هیونگ الان ۸:۳۰ من ۹ باید جایی باشم & باش پس به کارت برس

بعد از این که نامی هیونگ رفت لباسامو پوشیدم یه شلوار لی با پیرهن استین بلند ( استایل جیمین تو بوی وید لاو ♥ ) پوشیدمو رفتم سمت محل مورد نظر 😄 از زبون ا/ت : شلوار لی با پیرهن صورتیم و کفشای سفیدم و مهمترین قسمت یعنی گوشوارهام رو گوشم کردمو رفتم سمت شهربازیییییی 🎡🎢🎠 درسته مکان مورد نظرم برای تائید کراشم شهربازی بود 😋 یه نگاه به ساعت کردم هنوز یه ربع تا سوپرایزم وقت داشتم 😃 ( عکس لباس ا/ت ص بعد 👈 )

خب پایان این پارت رو اعلام میکنم 😇 واقعا ببخشید بخواطر این که انقد دیر شد 😞