شرمنده بابت تاخیر دلیلو میدونید
زنگ درو زدم.طولی نکشید که مامانم درو باز کرد و بهم اجازه حرف زدن نداد و سریع بغلم کرد.وقتی ازم جدا شد گفت:مارینت کجا بودی این همه وقت میدونی چقدر نگرانت شدم چرا گوشیتو جواب نمیدادی چن بار به آلیا زنگ زدم گفت رفتین مسافرت و گوشیت پیشت نیست مردم از نگرانی.)گفتم:آروم مامان آره منو آلیا باهم این یه هفته رو رفتیم مسافت به ویلایی که عموش تو ایتالیا داره منم گفتم با خودم حالا که اومدیم مسافرت پس گوشیرو کنار بزارم و فقط لذت ببرم بعدشم گوشیم گم شد😅)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
70 لایک
یه خبر خوب برای طرفداران داستان دارم پارت بعدی رو منتشر کردم براتون فقط صبر کنید بیاد
عالییی بید 😚💜
پارت بعد کی میاد؟
ممنون
پارت تو بررسیه💛⭐
عالی بود بعدی رو بزار
مثل همیشه فوق العاده بود 😍🌟🔥
خیلی دیر به دیر داری مینویسی
میدونم ولی ببخشید به خاطره نتمه فردا حتما مینویسم💔
عالی
عالییییییییییییییی
پارت بعد🗡️🩸پارت بعد🗡️🩸🗡️🩸
معرکه بود😍😍😍
عععععاااااااالللللللیییییی بود