انسان طلسم شده😪پارت ۲

ا/ت:یااا.تو دیگه کی هستی "_".راوی:و بعد از حموم اومد بیرون. شوگا:من شوگیم.ا/ت:شوگی؟ شوگی گربه بود نه آدم. شوگا:ی نگاهی به خودم انداختم،وایی من انسان شدم !.حالا چیکار کنم ل.ب.ا.س نداشتم که!‌!!.ا/ت:جوابمو بده.شوگا:جواب چی .ا/ت:کی هستی.شوگا:بزار بیام بیرون برات توضیح میدم.ا/ت:عمرا بزارم بیای بیرون ل.ب.ا.س نداری آخه!.شوگا:آره راست میگی ولی لباس ار کجا پیدا کنم.ا/ت:صبر کن الان برات میارم -_-.راوی:بعد ا/ت برای شما لباس آورد. ا/ت:چشمام رو بستم و لباس هایی که مال خودم بود رو بهش دادم ؛بیا بپوش.شوگا:باش.ا/ت:پوشیدی؟.شوگا:اره می تونم بیام بیرون؟.ا/ت:اره بیا.راوی:و بعد شوگا اومد بیرون.ا/ت:توضیح بده زووودد.شوگا:باشه باشه.راوی:بعد داستان رو بهش گفت.ذهن ا/ت:دارم خواب می بینم اره دارم خواب می بینم؛خودم رو نیشگون کرفتم؛آییی دردم اومد ،یعنی خواب می نمی بینم!.ا/ت:باورم نمیشه دارم خواب می بینم 《نه نمی بینی مگه خودت رو نیشگون نگرفتی؟!》شوگا:نه خوای نمی بینی هر چی گفتم واقعی بود.ا/ت :باورم نمیشه یعنی تو تو عاشق من شدی؟!.شوگا:آ..آ..آره :ا/ت:"_"!!!

ذهن ا/ت:ولی خیلییی خوشگله مثل گربئیش.شوگا:¤_¤ اسمت چیه؟.ا/ت:ا/ت توچی.شوگا:من شوگام.ا/ت:اسمت خیلی قشنگه تازه شبیه اسمی که من انتخاب کردم هست.شوگا:اره ؛میگم تو ح.م.و.م؛من رو دیدی؟.ا/ت :چی نه نه'_'.شوگا:اهان-_-.ا/ت:ببخشید ولی من تاحالا دوستی نداشتم به خاطر بعضی از چیزا؛ تو اولین دوستمی.شوگا:عه چه خوب¤_¤. ا/ت:وقت شامه تو هنوز غذای گربه می خوری یا ادم؟.شوگا:از الان آدم.ا/ت:اهان برم برات غذا درست کنم.شوگا:ممنون.ا/ت:خواهش می کنم.راوی:وقت غذا.ا/ت:شوگا شوگا بیا غذا آماده شد ؛شوگا؛رفتم ببینم کجاست؛دیدم رو مبل خوابش برده؛آخییی خودا؛دلم نمیاد بیدارش کنم چند دقیقه نگاش کردم که...

که بیدار شد به خودم اومدم.شوگا:ا/ت شام آماده شد؟.ا/ت :اره بخاطر همین اومدم بیدارت کنم بریم.شوگا:باش.ا/ت رسیدیم سر میز ؛شوگا خوش مزست؟.شوگا با ذوق:اره خیلی.ا/ت:خوشحالم که خوشت اومده نوش جون.راوی:بعد غذا وقت خواب.ا/ت:شوگه جات رو پهن می کنم بگیر بخواب.شوگا:اینجا؟.ا/ت:اره پس کجا؟.شوگا: مثل هر شب بقلم نمی کنی؟¤_¤. ا/ت:وا تو دیگه گربه نیستی که بقلت کنم.شوگا:یعنی اگه اگه گربه بود بقلم میکردی؟.ا/ت:اره.شوگا با لحن ناز و گوگولیبا خودش:اه اصلا نباید آدم می شدم که ا/ت بقلم کنه🥺.ا/ت:عا...عا چرا اینجوری می کنی فکر نکنم دلم به رحم بیاد.شوگا:🥺.ا/ت:نه خ.ر نمی شم.شوگا:🥺.ا/ت:عهههه باشه.شوگا:هوراااااا😝 .ا/ت .از این حرکتش خندم اومد و پرید بقلم که بخوابه.

شوگا:دوست دارم ؛ممنون که گذاشتی بیام بقلت.ا/ت:خواهش😒.شوگا:تو دوسم نداری؟‌.ا/ت:عام....باید خودتو ثابت کنی.شوگا:چطوری؟.ا/ت:اینش به خودت مربوطه که چجوری خودت رو ثابت کنی.ذهن شوگا:باشه ثابت می کنم که دوست دارم.ا/ت:کم کم تو بقلم خوبش برد،خدااااا چقدر کیوته؛چی من دارم چی میگم، ولی خیلی کیوته.راوی:کم کم ا/ت هم خوابش می بره؛صبح.ا/ت:شوگا..شوگا.شوگا:بله ا/تم.ا/ت:چی ا/تم.می خواد من و خ.ر کنه ؛شوگا پاشو دیگه،حوصلم سر رفته.شوگا:عه بلند شد با چهره خواب‌آلودش .شوگا:باشه صبر کن برم صورتمو بشورم.راوی:ا/ت کیوت می شود.ا/ت:باشه زود باش.راوی:چند دقیقه بعد.شوگا:چیکار کنیم ....

ا/ت:بیا بریم بیرون.شوگا:باشه بریم.راوی:رفتن بیرون.شوگا:چی بیرون خوشگله. ا/ت :اره خیلی .راوی:بعد ا/ت شیطونیش گل کرد.ا/ت:بیا بریم شهربازی.شوگا:مگه بچه ای.《ی نکته شوگا تو همون سنش مونده》ا/ت:بریم دیگه😝.شوگا: باشه.راوی:رسیدن شهر بازی.ا/ت:اونجا پشمک فروشیه من رفتم بگیرم توهم می خوای؟.شوگا:نه .ا/ت:باشه.راوی:و بعد رفت که پشمک بگیره .ذهن شوگا:ا/ت با این کاراش داره عاشق ترم میکنه.ا/ت: گفتم بیا بریم؛هنوز نخورده بودم که ی دختر دیدم که افتاده زمین رفتم پیشش.ا/ت:چی شده دختر کوچولو.دختره:هق...هق پام درد می کنه.ا/ت:بیا این پشمک رو بگیر خیلی خوشمزس. دختره:ممنون.ا/ت:بعد مامانش اومد .مامان دختره:دخترم خوبی؟.دختره:اره...هق.مامان دختره:ممنون بابت این پشمک .ا/ت:خواهش می کنم.از زبان شوگا.ا/ت دختری رو دید که افتاد زمین رفت سراغش،دور و برم رو نگا کردم ی دختر شبیه ا/ت دیدم رفتم پیشش.شوگا:ا/ت.دختره:بله؟!.شوگا: ببخشید اشتباه گرفتم؛و رفتم از بقیه پرسیدم دختری به این شکل می شناسید اونا گفتم نه .از زبان ا/ت:بعد که دختره رفت دو رو برم رو نگاه کردم شوگا نبود صداش زدم پیداش نبود انقدر گشتم تا.......

خب بچه ها ممنون که خوندید این پارت تموم شد خدافظ