قلب یخی 3❄

که یهو ...ادامه

بچه ها گوشیم مشکل پیدا کرد اگه۲ تا شد ببخشید😥 خب بریم سر داستان یهو ینفر اومد تو اول نفهمیدم اون کی بود یکم فک کردم تازه فهمیدم اون جکِ گفتم جک تویی گفت اره خودمم کیتی: اها باش جک :کیتی یعنی من و واقعا یادت نمیومد🤔 کیتی : ام ...چیزه ...نه ...یعنی ..اره اووووووووف نه یادم نمیومد جک :حالا اروم باش ببینم سرت به جایی نخورده یا از جایی افتاده باشی کیتی:ام تا جایی که یادم میاد سرم خورد به در 💢🙀 جک : اها باشه

راستی کلارا کو کیتی:کلارا تو اتاقش ولی نری اگه بری میمیری جک:واسه چی؟ کیتی:کلارا از وقتی اومده دوست نداره کسی تو اتاقش ! جک : خب من که غریبه نیستم داداششم کیتی:خب اون هنوز نمیدونه ولی یه راه هست که متونی بری 🙄 جک :زود بگو چه راهی🤔 کیتی :ببین کلارا یه کاری کرده که اونایی که برای اونایی که اشنان تله ها خاموش بشن و تو که غریبه ای تیر میخدری بعضی وقتا سنسوراش خراب میشه برای همین برای من و مامان دوتا زره داده مامان که الان نمیخوهد بره اینو به تو میدم بیا بریم میپوشیش؟ جک: اره کیتی خوب پس بدو بریم

از زبان کلارا 🌸(باید بگم اونا از تله ها رد شدن دم اتاق کلاران الان)

کلارا:داشتم تو اتاق با گربه ام بازی میکردم که یهو یکی در زد باز کردم دیدم کیتی گفتم کیتی کی باهاتِ!؟ (کلارا با قدرتش میتونه بفهمه) کیتی: هیچکی نی کلارا:خوب میدونی با قدرتم میتونم بفهمم کیتتی:وایی یاوم رفت تو هم قدرتت مث منه😣 کلارا :خب بزار ببینم کی پشت سزت زدم کنار دیدم اون اون اون...😨😲😖

اون جک بود به کیتی گفتم کیتی مگه نگفتی جای انسان ها اینجا نیست پس برای چی این اینجاست؟ اصلا تو اینو از کجا میشناسی؟ کیتی:اروم باش کلارا اروم باش ببین من باید یچیزی بهت بگم اینکه جک یه خون اشام و داداشتِ من همیشه داشتم تعقیب تون میکردم که یبارم گفتم کلارا: اها خب پس اینطوری بوده پس ببخشید داداش😊😉 جک :😵 اشکال نداره😊 کیتی:خب زود پسر خاله نشید مث اینکه تا همین چند دقیقه پیش کلارا داشتی میارکوندیش یهو شد پسر خاله داداش جک ها💢 کلارا:کیتی حسودیت داره میره بالا ها حواست به خودت باشه🙄 کیتی : کلارا حرس منو در نیار خب پس نخود نخود هرکی رود خانه ی خود یعنی اتاق خود کلارا:کیتی اینجا اتاق خودم😑 کیتی خب پس تو بمون اینجا ما میریم خداحافظ جک برو دیگه 😒 جک:باشه بابا رفتم

خب بچه ها همینجا کات میکنم چون یه چالش داریم یا نظرسنجی😍😍

خب چالش اینکه شما میتونید بگید ادامه قلب یهی رو چطوری بنویسم و نظرسنجی؟..

نظرسنجی اینه میخواید یه داستان بنویسم در نورد میراکلس البته میخوام از نویسنده زندگی جدید من معذدت خواهی کنم چون میخوام شخصیت کای و بیارم تو داستان میراکلس😁

ممنون که خوندی نظر یادت نره❤🌸