
حرفی ندارم برین😐
مرینت:منتظر کت بودم کت:رسیدم خونه مرینت پشتش به پنجره بود گفتم اومدم بدزدمت مرینت:یه نفر گفت اومدم بدزدمت با ترسو لرزو وحشت برگشتم دیدم که ایییییی ترسوندیم دیوونهههه😠😠😠کت:به من چه تقسیر خودته مرینت:تقسیر منه😳کت:اره دیگه مجنونم کردی مجنونم یعنی دیوونه از ادم دیوونم هر کاری بر میاد مرینت :اقای دیوونه چمدونم اونجاس کت:شد من یه حرفی بزنم تو سریع نذاری پشتش😐😐 مری:😛😛😛کت:این چمدون برای یه نفره مرینت:اره دیگه کت:خیلی بزرگه ای وای(پاش خورد به میز و یه دفتر از رو میز افتاد و صدا داد)مرینت:هیسسسس چیکار میکنی؟؟ کت:چیه خب پام گیر کرد مرینت: دیوار موش داره موشم گوش داره خدا تو چقدر ضایع ای خوبه با تو نرفتیم بانک بزنیم 😂😂 کت:😐😐به جای این حرفا بیا بریم الان میان خانوم خانوما😂😂 مرینت:باشه تیکی اسپاتس ان کت:چمدون رو برداشتم و مرینت جلو دویید منم پشت سرش دوییدم
لیدی باگ: داشتیم با دو از رو ساختمونا میرفتیم گفتم وایییی خدا چه هیجانی دارم کت:خدا به فریاد برسه هجان زده شد 😐میخوای یه پرس دیگه چلو کباب برات بگیرم؟؟گشنت نشد😂😂😂😂 لیدی باگ:مسخره😒😒 کت:رسیدیم به ماشین بیا تو این کوچه پلگ کلاوز این لیدی باگ: تیکی اسپاتس اف ادرین:رفتیم سمت ماشین چمدون مرینتو گذاشتم تو صندوق عقب بعدش رفتم نشستم پشت فرمون سیم کارتتو در بیار مرینت: چی چرا؟ ادرین:این شمارتو جیم داره ممکنه اگه روشن باشه ردمونو بزنه درش بیار مرینت:باشه سیم کارتومو در اوردم و دادم به ادرین ادرین:سیم کارت خودمم در اوردم و هم ماله خودم هم ماله مرینتو نابود کردم
ادرین:چشمم به دست مرینت افتاد دستبندی که نشونه عشقمون بود دستش نبود گفتم دستبندتو در اوردی مرینت:اره قبلا دلم نمیخواست بفهمی هنوزم دوست دارم به خاطر همین درش اوردم ادرین:منکه همیشه دستمه(مچ دستشو نشون داد) البته اون موقعا که نمیدونستم قضیه چیه درش اوردم ولی الان دستم کردمش مرینت: درسته من درش اوردم ولی دلیل نمیشه که همراهم نباشه(از تو کیفش دستبندو در اورد)و از این به بعدم میخوام دستم باشه(کرد تو دستش)ادرین:😊 وایی چقدر من حرف میزنم یادم رفت سیمکارت جدیدو روشن کنم مرینت:یافتم ادرین:چیو؟؟ مرینت:لقب...بهت میگم وراج خان😂😂ادرین:😐😐مرینت:😉😂 ادرین: یه سیم کارت جدید داشتم که شمارشو به الکس داده بودم با اون زنگ زدم بهش الو الکس؟؟ الکس:سلام ادرین کرایش کردم ادرین:جدی؟؟ الکس:اره یه کلبس با یه اتاق ادرین:ادرسش؟؟؟ الکس:**********ادرین: مرسی دمت گرم کاری داشتم با این شماره زنگ میزنم خدافظ الکس:بای ادرین:قطع کردم خب مرینت خانوم خونه هم ردیف شد مرینت: چیکار داری میکنی؟ادرین:میخوام یه کاری کنم موقع طل**اق اینجا نباشی نتونه پیدامون کنه اینجوری منم خیالم راحت تره خیله خب بریم تقریبا یه یک ساعتی تو راهیم
جیم:ناهار تموم شد رفتم تو اتاق مرینتم....دیدم مرینت نیس مرینتتتتتتت به گوشیش زنگ زدم گفت در شبکه موجود نیس زنگ زدم به کای گفتم بی سرو صدا بیا تو اتاق من رفتم سمت کمد لباساش هیچی نبود کشو مدارکام نبود نه پاسپورتش نه شناسنامش که کای اومد تو کای:چی شده؟؟؟؟؟جیم:مرینت مرینت نیس رفته همه وسایلشم جمع کرده کای:ما که ندیدیم از در بزنه بیرون جیم:ا*ح*م*ق یادت رفته اون لیدی باگه احتمالا از پنجره زده بیرون کای:واییی حالا میخوای چیکار کنی ؟ جیم: برو خونه ادرین اونجارو برگرد ببین ادرین خونس یا نه تا پیداش نکنم اروم نمیشم
یک ساعت بعد
کای:رفتم پیش جیم گفتم نبود جیم:ادرین نبود؟؟؟ کای:اره نه ادرین بود نه مرینت رفته بود سالنش نه خونه مگی بود خونه خودشونم نبود هیجا نیستن جیم: لعنتیییییی😬😬😬 کای تموم بلیتای هواپیما قطار همچی چک کن زنگ بزن تحقیق کن ببین تا هفته دیگه بلیتی به اسم ادرین اگراست یا مرینت دوپن چنگ رزرو شده یا نه همین الان کای:باشه جیم تو دلش:میدونستم یه روزی این روزو میبینم...... ادرین:مرینت رسیدیم مرینت:پیاده شدم وای چه جای قشنگی😍 درختای سرسبزو بلند که یه کلبه چوبی توش بود صدای گنجشکا میومد
مرینت:نسیم خنکی هم میوزید کلبه بالا بود یعنی این جوری بود که پله میخورد میرفت بالا رفتم تو کلبه یه هال پذیرایی متوسط داشت که یه شومینه هم روشن بودو گرمش میکرد یه اشپزخونه نقلی موقلی هم داشت سقفشم شیروانی بود یه اتاقم سمته راست داشت کلا درو دیوارا هم چوبی بود رفتم تو اتاق یه اتاق کوچولو بود یه بالکنم داشت که رو درش یه پرده سفید میخورد میومد تا پایین به تخت نگاه کردم....یا خداااا این چراااا دو نفرسسسس داد زدم ادرینننننن
ادرین :مرینت محو کلبه و جنگله شده بود منم رفتم چمدونا رو اوردم میخواستم برم تو اتاق که بذارمشون که یهو مرینت داد زد گفت ادرینننننن چمدونا از دستم افتاد دستمو گذاشتم رو گوشم گفتم وایییی گوشم کر شد مرینت: حقته ادرین: چی شده ؟؟مرینت:چرا این دونفرسسس(اشاره کرد به تخت) ادرین: خب دو نفریم دیگه😂😂😂 مرینت: یه لبخند مصنوعی زدم گفتم خنگول خان چرا دو نفره این جوریه چرا مثلا دو تا تخت یه نفره جدا نیس ادرین: نه نشد دیگه اگه اینجوری بود صرفه من این وسط چی میشد؟؟😏😏😏 مرینت:😐😐😐😐چرا تو هر روز ترسناک تر میشی؟؟؟؟
ادرین:منننن ترسناک قیافه به این مظلومی به این خوشگلی دلت میاد مرینت:چاپلوسی نکن کم کم دیگه دارم ازت میترسم ادرین:خب خب خب مثل اینکه نمیشه گولت زد رفتم جلو چسبیدم بهش و گفتم زن باید از شو**هرش بترسه و یه جور ترسناکی نگاش کردم قیافه مرینت:😐😐 همینجوری با همین قیافه زل زدم تو چشماش اونم کم کم یه لبخند ملیح برام زد چسبیده بود بهم دیگه دیدم داره خیلی جو سنگین میشه ازش جدا شدم و گفتم محوش بودماااا ادرین:محو چی؟؟؟😏😂 مرینت:آهای اقای منحرف محو زیبایی اینجا فوری فکرش میره اونور😒 ادرین:😂😂😂(فهمیدین که😂)......
ناظر عزیز لطفا منتشرش کن🌷🌷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی تو دایتا نویسی استعداد داری به نظرم برو یه فیلم بنویس
واقعا برو بجای جرمی جزگ کار کن😐🚬
عالی بود یعنی هیچی ندارم بگم 😘
پارت بعد بزار زودددددددد
لعنتییی بعدیییییببب عالیهههههه😍😍😍😍😍😋😋😋اگه گفتی ساعت الان چنده ؟ 😑😐🤔🙄😜😝😮😂😂😂🤣🤣 دقیق ۵ و ۹ دقیقه صبح 😑😐😂چشام در اومد بخدا😑😂😂
عالی
عالییی بود اجی مثل همیشه😁😁😁😘
عالیییییییییییی
بینهایت عالیییییی
عالی بود منتظر پارت های بعدیت هستم خیلی داستان زیبایی هستش
عالی بود
داستانت عالیه
قطعا در آینده نویسنده خوبی میشی 💖💖🍭
ممنون🌷🌷