به پایان نزدیک میشویم !
( در همین لحظه رعدوبرق میزنه ) آدرین: باورم نمیشه!! یعنی این همه مدت مرینتی که من میدیدم دنبال چیزه دیگه ای بوده !!! یعنی این همه مدت بابام بهم دروغ گفته ؟! دروغ گفته که از بعد مرگ مامان کاراشو متوقف کرده !!! نامه رو توی دستم محکم گرفتم و عصبانی سمت اتاق پدرم رفتم درو با مشت باز کردم گابریل: چی شده ؟؟ این وضع اومدنه ؟ آدرین: نامه رو گذاشتم رو میزش گفتم این جا چی نوشته !!!! ( پس از مدتی سکوت ) گابریل: پس بلاخره اون دختر کار خودشو کرد ! آدرین: یعنی چی ؟؟ چیکاری ؟؟ گابریل: انتقام گرفتن از من ! اونم از طریق نقطه ضعفم. آدرین: تو مگه به من قول ندادی بعد از مرگ مامان از این کارا دست برداری ؟؟؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
اجیی
کجاییی
مرینتم عاشق شد رفت :|
عالییی
عالیه گلم اولین لایک اولین کامتت
بک بده