سلام یه نکته تو کامنت میگفتین کم مینویسم خب بچها من تعداد اسلایدای داستانم از همه بیشتره این یک دو خیلی زود میذارم این دو و سه اینکه من برای نوشتن همینم روزی یک ساعتو ربع درگیرم درکم کنید خودمم کار دارم😀
ادرین:داد زدم الکس خودت میدونی باید چیکار کنی اونم گفت باشه و با مرینت با دو از اونجا زدیم بیرون مری:ادرین من با این کفشای پاشنه بلندم نمیتونم بدوم ادرین:ای خداا ای بلای جونم من با تو چیکار کنم اخه دستمو گذاشتم رو کمرش و اون یکی دستمم گذاشتم زیر زانوش و بغلش کردم مری:ادرین بغلم کرد از اونجا دور شدیم رفتیم یه جایی مثله زمین فوتبال بود که همه جاشم با نور روشن شده بود ادرین گذاشتم پایین ولی من هنوز کپ کرده بودم ترسیده بودم ادرین:مرینتو گذاشتم پایین خودمم نفس نفس میزدم چون دوییده بودم به مرینت نگاه کردم ترسیده بود دستاشو گرفتم دستاش یخ کرده بود به زمین خیره شده بود گفتم مرینت مری:داشتم میمردم اره من داشتم میمردم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
64 لایک
بعدییییییییییی..........
گذاشتم
عالی بود
عالییییییییییی بود واقعا داستانت حرف نداره و خیلی هیجان انگیزه😍😍❤❤❤👌👌👌😊😊😊
مرسی
عالییی بوددد🌺👌
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی😍😍😍😍😍😍🌹🌹🌹🌹🌹
عالیییییی بعدییییی😍💖
عالی بود پارت بعدی
اوه اوه حساس شدددد می پارت بعد رو وارد میکنی😐
عاااااااالیییی 😍💖💖💖💖💖
عالی بودددد