بزن بریممم😉😉😉😉
ادرین: مامان مرینت به خاطر من با جیم ا.ز.د.و.ا،ج کرد؟؟ امیلی:😨😨 ادرین: مامان من خیلی فک کردم من درست موقعی مرینتو از دست دادم که رفتم زندان مرینت میگفت هر کاری برای ازادیم انجام میده بعد من طرز برخورد و حرف زدن جیم و مرینتو دیدم هیچ عشقی توش نیس خواهش میکنم قضیه رو بهم بگید چون فک کنم مرینت زیر دست جیم خیلی داره اذیت میشه امیلی:مرینت جیمو دوست داشت ادرین:مامانننن دروغ نگید اگه بهم بگید به جون مرینت که میخوام دنباش نباشه یه جوری میرم که انگار اصلا ادرین اگراستی وجود نداشته
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
54 لایک
عالییی🥺😭
عالی زود تر پارت بعد رو بزار
گذاشتم
عالییییییییییییییییی⚘
پارت بعدی
ممنون🌷🌷
ععااالللییییییییی بودددددد 😭😍🌹🌹🌹🌹🥺🥺😭
مرسی
ممنون به داستان منم سر بزن
باشه
عالی بود پارت بعدی
عالی بعدی
عالیییی
وای داستانت عالیه😉😉😉😉
عاشق داستانتم😊😊
عالیییییی😍😍😍
عجب ذهن خلاقی داری😃😃😃
پارت بعدی رو هم بگذار❤❤❤❤
مرسی🌷😂