
به پارت اول آینده زیبا خوش اومدید

مرینت : برای اولین بار صبح زود از خواب بیدار شدم تکالیف نوشتم و صبحونه خوردم و رفتم مدرسه ادرین جلوی در بود وقتی رسیدم سلام داد و گفت مرینت یه خانومی اینجاست میگه که با من و تو کار داره گفتم چیکار داره گفت نمیدونم خیلی عجیب لباس پوشیده و چیز های عجیب و غریب داره 😨

آدرین : با مرینت رفتیم سمت اون خانوم شروع به حرف زدن کرد اوه مرینت منتظرت بودم امروز مدرسه رو تعطیل کردم تا با هم کیف کنیم مرینت گفت شما مدرسه رو تعطیل کردید امکان داره ؟ گفت بله همه چیز با جادو امکان داره هر دومون وحشت کردیم مرینت با لکنت گفت شما جادوگر هستین گفت بله و امروز با شما به جادو سفر میکنم من گفتم ولی ما شما رو نمیشناسیم خانوم محترم گفت در اینده میشناسید خوشکلم گفتم حالا کجا میخوای بریم ؟ گفت به 5 سال بعد برای دیدن اینده شما 😈

جادوگر : بچه ها من یه جادوگر کاربلد و دانا هستم که کارم طلسم و قدرت زمان هست و در بهترین دانشگاه های جادوگری تحصیل کردم و امروز زمان رو جابه جا میکنم و شماره به 5 سال بعد میبرم یعنی وقتی شما 20 ساله هستید درضمن من مادام میم میم هستم 😚 مرینت : خیلی خوشوقتم خانوم میم میم ولی ما علاقه ای به سفردر اینده نداریم متشکر 😘 میم میم : نه خوشگلم من نمیخوام شما برید اینده در واقع در سرنوشت شما این نوشته شده و من به دستور سرنوشت شما فرستاده شدم و حتی اگر من این کار رو انجام ندم شما به صورت جادویی و خودکار بدون دخالت من به اینده میرید که این کار خطرناک هست و سفر با من ایمن تر از هر روش دیگریست

آدرین : در اینده چی میشه که رفتن به اونجا خیلی مهمه ما در اخر 5 سال دیکه خودمون اینده رو میبینیم و میسازیم نیازی نیست بریم شما طلسم دارید سرنوشت ما رو تغییر بدید میم میم : ای جوون نادان من اگر سرنوشت شما رو تغییر بدم شما در 5 سال اینده دیگر وجود نخواهید داشت تنها راه نجات شما سفر به اینده هست همه با هم میریم اونجا اتفاقات رو بررسی میکنیم و بر میگردیم همین شما هم از فردا به زندگی معمولی خود ادامه میدید و من از اینجا میرم مرینت تو چرا انقدر سکوت کردی مرینت در گوشی به میم میم گفت اگه تو جادوگری قطعا میدونی من کی هستم گفت بله لیدی باک جسور بی پروا گفت اگه دراین مدت کسی شرور شد من چی کنم گفت من اختیارات هاکماث رو کنترل میکنم نگران نباش اگر اتفاقی بیفته خبر دارت میکنم و تو رو برمیگردونم مرینت لبخندی زد و گفت باشه

انچه خواهید خواند : مرینت و ادرین به اینده رفته و با دختری و پسری 20 ساله آشنا میشوند که آن ها در واقع خود انها در سالیان اینده بوده

بچه ها اگر میخواد قسمت های بیشتر این رمان رو دنبال کنید من رو فالو کنید درضمن نظرات سوالات انتقادات رو تو کامنت ها بنویسید لایک هم که فراموش نشه گل های تو خونه 😘😘😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی جالب ممنون که نوشتی
پارت بعد رو هم بزار سریع
گذاشتم کیوتم 😘😘😘