فیک لااااااااااااو فیک لااااااااااااااوووووو
کوک : دیدم آنید داره می ره تو تیر چراغ برغ و ناخواسته دستمو گذاشتم رو پیشونیش که با بهت نگام میکنه با چشام به تیر چراغ برغ اشاره کردم که چشماشو به سمت تیرک برد و گفت : یکی طلبت... گفتم : یکی نه دوتا از دست اونام نجاتت دادما... گفت : خودت گفتی جبران نکنم 😁 من : من گفتم؟ کی؟ 0-.-_____-.-0 خلاصه که به این نتیجه رسیدیم که فردا شب منو شام مهمون کنه نزدیکای خونه بودیم من از روی کنجکاوی ازش پرسیدم : چرا تنها زندگی می کنی؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
41 لایک
عالی بود
مرسییی 😎💣
پارت جدید منتشر شد 🥺❤
عالی بید ❤️
سپاس الی بانو 🥰
دارم از فضولی میمیرمT-T
عالی بید:))
منتظر بعدی هستمꨄ︎
بصبر پارت جدید تو راهه 😉
پارت بعد رو زودتر بزار لطفا💜
عالی بود💎💛
باشه حتما سریعتر میزارم 🥰
هعییی باز ک سوسمار درونت فعال شد😐💔✌️
الان تمام سعیت برای زیاد نوشتن همین بود؟😐💔
ای خدا🙂💔🔪
تو با این سوسمار بدبخت چیکار داری من موندم 😐
ساعت 3 تا 4 صب داشتم اینو مینوشتم چشام پوکید مثلمأ بیشتر از این نمی شد 😐
عاولی بود
کیبوردت خعلی باحاله🙂
برنامه بخواطرش نصب کردی یا واسه گوشیته؟
برنامه واسش نصب کردم می خواد اسمشو بگم؟
اسمشو بگی ممنون میشم❤💕🍓