
فیک لااااااااااااو فیک لااااااااااااااوووووو
کوک : دیدم آنید داره می ره تو تیر چراغ برغ و ناخواسته دستمو گذاشتم رو پیشونیش که با بهت نگام میکنه با چشام به تیر چراغ برغ اشاره کردم که چشماشو به سمت تیرک برد و گفت : یکی طلبت... گفتم : یکی نه دوتا از دست اونام نجاتت دادما... گفت : خودت گفتی جبران نکنم 😁 من : من گفتم؟ کی؟ 0-.-_____-.-0 خلاصه که به این نتیجه رسیدیم که فردا شب منو شام مهمون کنه نزدیکای خونه بودیم من از روی کنجکاوی ازش پرسیدم : چرا تنها زندگی می کنی؟
آنید : با سوالی که پرسید جا خوردم اما به خودم مسلط شدم گفتم : خونوادم اینجا نیستن... گفت : کجان !!! گفتم : لزومی نمی بینم که به سوالت جواب بدم 🙃 کوک : از روی کنجکاوی بودم اجباری به جواب دادن نیس 😉 اومدم حرفی بزنم که گوشیم زنگ خورد گوشیمو از توی کیف پولی که اون روز زده بودم برداشتم که یدفعه کوک کیفو گرفت و گفت : تو اون روز ازم دزدیدیش؟؟؟؟!!!!! ... گفتم : عه اون تو بودی آخه یه نفر زیر بارون عین بدبختا ولی کیف پوله پور واقعا عجیب بود پس بگو اون اسکل کی بو... یدفعه فهمیدم چی گفتم و برا اینکه جمعش کنم گفتم....
چیزه مـ مـن اینو پیدا کردم اصن منو دزدی؟ ... ظاهرا اون قانع نشده بود بنابر این کیفرو از دستم قاپید و گفت : باشه دزد کوچولو باشه فعلا برو اون گوشیه بدبختو جواب بده که یارو خودشو کشت بس زنگ زد... گفتم : باشه در ضمن من دزد کوچولو نیستم... رفتم گوشی رو جواب بدم که دیدم صاب بنگاهه جواب دادم...
مکالمه ( آنید : سلام _ رییس : سلام آنید من فردا برمیگردم حقوقتو هم فردا میدم راستی الان اگه میشه کلید بنگاه رو بزار همونجای همیشگی _ آنید : باشه جناب _ رییس : گفتم که دیگه منو نه رییس یا جناب صدا نکن اسمم لی دونگه لی دونگ تکرار کن لـــــی دوووووونــــگ _ آنید : باشه رییــ بخشید آقای لی _ رییس : اصن دونگ صدام کن : باشه دونگ خدافظ) اییییییییییییییییییی چقد رو مخه
برگشتم سمت کوک که دیدم با چشاش داره منو می خوره و فهمیدم کل حرفامو شنیده (っ◞‸◟c) پرسید : کی بود _ گفتم مگه فالگوش وا نستاده بودی؟؟ _ کوک : چرا واستاده بودم فقط نمی دونم رییس باندتون بود یا رییس رستوران 😐 _ من : هیچکدوم درضمن من نه داخل باندی دزدی میکنم نه تو رستوران کار میکنم رییس بنگاه بود راستی تو برو من کار دارم __ کوک : باشه فقط مواظب باش نچایی 😁😅 _____ کوک : ساعت نزدیکای پنج صب بود الان تقریبا وقتش بود که برم واسه پیاده روی ماسکمو پوشیدم و لباسامو عوض کردم یه کلاه لبه دار سفیدم گذاشتم رو سرم از خونه زدم بیرون ____ داشتم از جلوی بنگاه آنید رد میشدم که با چیزی که دیدم سره جام میخکوب شدم....
لایک و کامنت و فالو فراموش نشه 💜💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
مرسییی 😎💣
پارت جدید منتشر شد 🥺❤
عالی بید ❤️
سپاس الی بانو 🥰
دارم از فضولی میمیرمT-T
عالی بید:))
منتظر بعدی هستمꨄ︎
بصبر پارت جدید تو راهه 😉
پارت بعد رو زودتر بزار لطفا💜
عالی بود💎💛
باشه حتما سریعتر میزارم 🥰
هعییی باز ک سوسمار درونت فعال شد😐💔✌️
الان تمام سعیت برای زیاد نوشتن همین بود؟😐💔
ای خدا🙂💔🔪
تو با این سوسمار بدبخت چیکار داری من موندم 😐
ساعت 3 تا 4 صب داشتم اینو مینوشتم چشام پوکید مثلمأ بیشتر از این نمی شد 😐
عاولی بود
کیبوردت خعلی باحاله🙂
برنامه بخواطرش نصب کردی یا واسه گوشیته؟
برنامه واسش نصب کردم می خواد اسمشو بگم؟
اسمشو بگی ممنون میشم❤💕🍓