
من اومدم با پارت های جدید 🙂
پسرا کم کم به ماشینم نزدیک شدن.... یکم ترسیدم.... من تنهام با چند تا پسر... راستش یکم خطرناک بود... یهو یادم افتاد که مزاحم مردم ازار ( آدرین) شمارشو داده بود بهم. تند تند شمارشو گرفتم... وای خداکنه جواب بده! . تلفن، هنوز سه تا بوق نخورده بود که جواب داد و گفت : بله؟! . گفتم : سلام.... مارینتم.... گفت : به به مارینت خانوم، چیشد که زنگ زدی؟ . ناگهان یکی از پسرا زد به شیشه ی ماشین و گفت : به کی زنگ میزنی خوشگله؟ . جیغ خفیفی کشیدم که گفت : چیشد؟! . گفتم : رفته بودم خرید..... یکهو بنزینم تموم شد مجبور شدم ماشینو نگه دارم.... چند تا پسر دور ماشینمن!.... گفت : ادرسون بده تا خودمو برسونم.... اصلا نترس، درو قفل کن تا بیام. ادرسو دادم و تلفن رو قطع کردم. یکی دیگه از پسرا زد به شیشه ی ماشین و گفت : عجب ماشینی داری جوجه، پایه ای بریم دور دور؟ . گفتم : گمشو مذاحممممم . میخاستم درو قفل کنم اما یکی از پسرا در ماشینو وا کرد و میخاست بازومو بگیره
جیغ کشیدم و گفتم : به من دست نزن بیخانواده!! . گفت : اوه خانوم خانوما زبونم داره. گفتم : خفه شو ! . گفت : جوجه وحشی شد! خفه نشم چی میشه؟! . گفتم : ولم کنننننن...... پسره، دستمو محکم گرفت و منو از ماشین به زور کشید بیرون. یکی دیگه از پسرا گفت : جیسون، سریع تا کسی نیومده بزارش تو ماشین تا ببریمش. گفتم : کمک! . جیسون گفت : جیغ نزن جوجه، کسی صداتو نمیشنوه....
همون موقع، آدرین اومد... یک پیراهن مردونه ی مشکی با شلوار جین مشکی و کفش های اسپورت پوشیده بود. وقتی که دیدمش، انگار دنیا رو داده بودن بهم. جیسون گفت : به به! آقای خوشکله کی باشن؟ . جوابشو داد و بهم گفت : برو تو ماشین و درو قفل کن، هر اتفاقی هم افتاد بیرون نیا... گفتم : وای ممنون! .رفتم و نشستم توی ماشین.... کمی نگران بودم.... اگه بلایی سر آدرین میومد چی.... اگه یکم دیرتر میرسید معلوم نبود چی میشد؟! .
جیسون گفت : چه غلطی میخوای بکنی بچه پولدار؟! . آدرین گفت : نشونتون میدم. همه ی پسرا، یک چاغو از جیبشون در اوردن، اولین پسر، چاغو رو روی گردن ادرین گذاشت و ادرین از جلو شتاب برداشت و با یک مشت محکم پسره رو نقش زمین کرد. پسر دوم، از پشت خاست به آدرین چاغو بزنه، اما ادرین حرکتشون پیش بینی کرد و یک مشت به شکم پسر زد و اونم نقش زمین شد. در اخر جیسون گفت : بیا جلو ببینم. آدرین جلو رفت و یک مشت محکم به صورت جیسون زد، جیسون افتاد رو زمین و آدرین با پاش ، لگد های محکمی و جیسون زد. جیسون گفت : بچه ها بزنین به چاک! . جیسون و بقیه ی پسرا در یک سوت فرار کردن.... ادرین اومد نشست توی ماشین. گفتم : ممنون.... حالت خوبه؟ .... نگرانت شدم.... گفت : وظیفه ی هر پسریه که از دوست دخترش دفاع کنه....
گفتم : من دوست دخترت نیستم.... گفت : اوخخخ دستم . گفتم : ای وای! خ. خوننن!!! دستت خونی شده! ای وای چاغو خوردی؟! . گفت : چیز مهمی نیست..... نگران نشو.... گفتم : این خونریزی داره! باید بریم بیمارستان! . ادرینو رسوندم به بیمارستان و پرستار زخمای آدرین پانسمان کرد.....
در انتظار پارت بعد 💜💜💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا پارت ۷ نیست؟
باییبیی بود بعدی رو زود تر بزار
چشم گلم هرچی تو بگی 🍓🍓👍👍
عالى بعدي
ممنون 💜💜💜😚😚😚