✧・゚: *✧・゚:*
ده دقیقه قبل از زبان نینا : به سمت میز و صندلی وسط اتاق رفتم رو چند تا ورق کاغذ بود که چیزی داخلشون نوشته نشده بود یدونه رو برداشتم و به سمت نور های بنفش بردم ( گفتم که دور تا دور اتاق پر با نور هایی که از لابه لای سنگا میومد بود) خوب که دقت کردم متوجه شدم که وقتی که این کاغذارو به نور نزدیک می کنم نوشته هایی روش پدیدار میشه
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
45 لایک
عررررررررر زایسبتدنمکحندذزیباپوکججترزسسقاپ خیلی عالی بوددددد من کلی سرش عر زدم خیلی پایان جالب و قشنگی داشت میسیییی
خواهش گلم 😐💜
پارت دوم در همسایگی کوکی منتشر شد ♥
بنظرم میتونستی بیشتر پر و بالش بدی ، مثلا یه چن پارت بیشتر طوری که سختیای جیمین و تو این سه سال نشون بدی و خواننده رو توی خماری بزاری 🙂😐
اولین داستانم بود ببخشید اگه بد شده بود 💜
از راهنمایی که کردی داخل داستان بعدیم استفاده میکنم 💜
نه اتفاقا داستانش خیلی قشنگ بود 💅📝
اینکه گفتم تو خماریشون بزار برای خودت بود تا داستانت هم بیشتر استقبال بشه چون وقتی کاری کنی که سوال تو دهنشون ایجاد بشه همش منتظر پارت بعد میمونن و هی میان پروفایلتو نیگا میکنن 😐😂✨
مرسی 💜
یادم باشه از این به بعد قشنگ بزارم ملتو تو خماری 😐💜
واو 😐
قدرت تخیل : صد و ده از صد 😐✨
کلی سوال دارم مثل ، نینا هنوزم ناپدیده ؟ 😐💅
نه نیس 🥰
پایاااااان 😖خیلی قشنگ بود ماماااااااان نمد چرا ولی من کلی گریه کردم 😭😭
خیلی زود تمام شد ولی خیلی قشنگ بود من عاشق داستانتم 😭😭😭😭💙
عاااااالی 😉
😇😇