سرنوشت من با BTS (پارت ۴)

ریا که فهمیده بود من با چهار تا کیلیپ و این چیزا آشتی نمیکنم یه مدت من رو به حال خودم رها کرد و چیز زیادی نگفت. من عاشق مو و تیپ پسرونه ام و بیشتر جاها اونجوری میرم ولی الان یه فکر عالی به ذهنم رسید!!! در اصل خطرناک و عالی. ولی باید بخاطرش با ریا حرف بزنم پس بهش زنگ میزنم. -الو سلام -سلام -من یه ایده داشتم که بتونیم توی مسابقه ی ایرانمهر شرکت کنیم. -چی؟! -میتونیم با اسم پسر عمه ی من و پسر دایی تو توی مسابقه شرکت کنیم! -فکر خوبیه ولی اگه بفهمن ما دختریم چی؟ -به امتحانش می ارزه. -ولی من میترسم اگه میخوای خودت تنهایی شرکت کن. -باشه😔

به تکا(پسر عمه ام) پیام میدم:سلام تکا من میخواستم با اسم تو توی مسابقه ی ایرانمهر شرکت کنم میتونم؟ چند دقیقه بعد جواب داد:آره فقط من رو توی دردسر ننداز. خوشحال شدم و زنگ زدم به ایرانمهر:سلام میخواستم برای مسابقه ی استعدادیابی ثبت نام کنم. اسمم تکا الا هست و میخوام خوانندگی شرکت کنم. -سلام تا چند ساعت دیگه تماس میگیریم و زمان اجرا رو باهاتون هماهنگ میکنیم فقط موقع اومدن آهنگ زمینتون رو بیارین. خداحافظی کردم و رفتم تا به مامانم بگم که موهام رو مدل پسرونه ی بزنه چون موهام بلند شده بعد هم یه لباس خوب پسرونه انتخاب کردم. حالا میتونستم خیلی راحت خودم رو جای تکا جا بزنم چون خیلی شبیه همیم فقط ابرو های من پیوسته اس.  بهمون زنگ زدن و گفتن کی بریم. تا اون موقع زیاد اتفاق خاصی نیوفتاد. روزی که رفتیم اونجا بعد از رد شدن از راه رو آقای ... رو دیدیم که رئیس ایرانمهر هست. بهمون سلام کرد و به من گفت استفانی! وای یادم رفته بوووود. آقای ... ما رو میشناسه! کل نقشه ام خراب شد.

مامانم که فهمید همه چیز خراب شده گفت:اومدیم خبر بدیم تکا الا مریض شده و نمیتونه توی مسابقه شرکت کنه. آقای ... برای تکا آرزوی سلامتی کرد و  خداحافظی کردیم. وقتی رفتیم توی ماشین مامانم گفت:حواسمون به این یکی نبود. وقتی رسیدیم خونه یه نگاه به تبلتم کردم ریا پیام داده بود:وای استف باورت میشه😱😱😱 دیگه نیاز نیست توی مسابقه ی ایرانمهر شرکت کنیم این مستقیم ما رو میرسونه به چیزی که میخوایم و یه عکس فرستاده بود: مسابقه ای برای عضو جدید گروه BTS داور ها خود اعضا هستند و مسابقات آنلاین برگذار میشه برای شرکت در مسابقه یک ویدئو از خوانندگیتون رو برای این آدرس ، ایمیل کنید BTS10254l  (همینجوری زدم واقعی نیست)

من که از تعجب دهن باز مونده بود گفتم:وای این خیلی خوبه باید با هم یه ویدئوی خوب بگیریم فقط باید خیلی تمرین کنیم. یه هفته ، تمام ساعات شبانه روز در حال تمرین بودیم. بهش پیام دادم و دعوتش کردم که بیاد خونمون تا ویدئو بگیریم چون من airpode دارم و میتونیم جوری تنظیمش کنیم که مثل میکروفون عمل کنه و صدا های اطراف رو اصلا دریافت نکنه. وقتی اومد سعی کردیم یه پس زمینه ی خوب برای ویدئو درست کنیم و نور رو تنظیم کردیم. هر کدوممون یه دونه از airpode ها رو توی گوشمون گذاشتیم و ویدئو رو شروع کردیم. آهنگ بی کلام we dont talk anymore رو گذاشتم و شروع کردیم به ترتیب باهم خوندیم. عالی پیشرفتیم صد برابر از دفعه های قبلی بهتر.

من ویدئو رو کامل درست کردم و به همون آدرس ایمیل ارسال کردم. وقتی که ارسال کردم برای من یه ایمیل اومد که به انگلیسی نوشته بود: ویدئوی شما در حال بررسی هست تا ۴۶۹ساعت دیگر منتخبین دوره  ی اول مسابقه مشخص میشوند. وای چقدر طولانی اون جوری که من حساب کردم ۴۶۹ ساعت مساوی با ۱۹ روز و ۱۳ ساعت. تقریبا میشه گفت ۱۹ روز و نیم دیگه. توی تقویم حساب میکنم که چندم میشه و دقیق علامت میزنم تا توی اون روز ایمیلم رو چک کنم. اون چند روز با استرس زیاد گذشت و من در حال دقیقه شماری تا لحظه ای که اعلام میکنن بودم. و بالاخره پیام اومد. به نظرتون انتخاب شدیم برای مرحله ی بعدی یا نه؟

خداحافظ و فالوو کن که پارت های بعدی رو هم راحت ببینی