
پارت یازدهم خیلی خوب سعی کردم این پارت رو زیاد بنویسم 😁امیدوارم خوشتون بیاد😉
از زبون شما: بعد از معذرت خواهی به نشانه احترام خم شدم 🙇♀و بعد روی صندلیم نشستم. چند دقیقه سکوت سنگینی بین جمع حکم فرما شد و با صدای گارسون این سکوت شکست .گارسون ها سفارش ها رو برای ما اورده بودن. بعد تحویل سفارش ها رفتن و ما هم مشغول به خوردن غذا شدیم🍽. غذامون که تموم شد من و دخترا بلند شدیم و رفتیم حسابداری تا پول غذا رو حساب کنیم💵 .بعد حساب کردن پول رستوران و غذا ها به سمت میز رفتیم . وقتی ما رسیدیم پسرا بلند شده بودن و داشتن واسه رفتن آماده می شدن . جیمین اومد سمتم و سوئیچ ماشینم رو بهم داد و🔑 گفت: جیمین* خیلی ممنونم بابت اون روز که ماشینت رو بهم قرض دادی و غذای امروز هم خیلی خوش مزه بود واقعا ممنونم🙏🏻. هانا -من هم ازت ممنونم برای این که اون روز من رو رسوندی خونمون و مرسی که درخواست امروزم رو هم قبول کردین🙂 .
بعد هم از رستوران خارج شدیم و با پسرا خداحافظی کردیم👋🏻 و من سوار ماشینم شدم رو رفتم خونمون بخاطر استرس و خستگی رفتم اتاقم یه دوش گرفتم 🚿و بدون توجه به ساعت که 9 شب بود گرفتم خوابیدم💤 . ادامه داستان از زبون جیمین: وقتی از رستوران خارج شدیم با هانا و دوستاش خدافظی کردیم و سوار ون شدیم . تو راه همش فکرم در گیر بود اونم نمیدونم درگیر چی بود😕. رسیدیم خونه روی کاناپه روبه روی تلوزیون نشستیم و جین هیونگ هم طبق عادت همیشگی که وقتی از جایی میرسیم میره قهوه میاره این سری هم رفت برامون قهوه اورد☕ تا بخوریم بعد خوردن قهوه واقعا فکرم باز شده بود خیلی سر حال شدم🙂. انگار کوکی هم بعد خوردن قهوه مثل من حالش جا اومده بود و باز هم شروع کرد مثل قبل حرف زدن و نظر پرسیدن😅.
مکالمه بین اعضا: (جیمین * جونگ کوک ÷ وی × جین & جی هوپ% نامجون^ شوگا @ ) جونگ کوک÷ تهیونگ نظرت درباره اینا چیه؟ تهیونگ×وای باز این شروع کرد یکی منو نجات بده(اینجا چشماش رو کیوت میکنه😢) شوگا@بیا بریم بخوابیم. تهیونگ×هیونگ من الان قهوه خوردم اصلا خوابم نمیاد🙁.جونگ کوک ÷تهیونگ مگه من چیکار میکنم که میخوای از دستم در بری☹ فقط یه نظر پرسیدم دیگه حالا که این طوره دوست ندارید من باهاتون حرف بزنم من میرم تو اتاقم🥺. تهیونگا بعدا باهات کار دارم😈. تهیونگ ×نه نه توروخدا نرو اتاقت اصلا غلط کردم اشتباه کردم😰 (رو به بقیه میکنه) هیونگا نزارید این بره اتاقش وگرنه بعدا این دخل من رو میاره 😫(بعد هم باحالت مظلوم بهشون نگاه میکنه) جی هوپ% کوک نرو بیا اینجا با هم حرف بزنیم (بعد میره و دست کوک رو میگیره و میاره رو مبل میشینن کوک هم با ذوق رو میکنه به جی هوپ و بهش میگه) جونگ کوک÷ خوب هیونگ نظرت راجب امروز چیه؟؟😍 جی هوپ% خوب تو اول نظرت رو بگو بعد هم من نظرم رو میگم...😁
جونگ کوک÷ خوب به نظر من دخترای بدی نبودن و از این که هانا ازمون معذرت خواهی کرد خوشم اومد در ضمن جایی که دعوتمون کرده بودن هم خیلی خوب بود فقط یه چیزی بد بود اون هم این بود که شوگا هیونگ نزاشت بگم شیر موز میخوام ☹🥛🍌(بعد لباش رو غنچه میکنه)😗 حالا نظرت تو چیه؟ جی هوپ% منم با نظرت کاملا موافقم و اینکه در مورد شیر موز باید بگم اگه توی اون موقعیت ازش شیر موز میخواستی واقعا زشت بود تو میتونستی شیر موز رو به عنوان دسر سفارش بدی و گرنه شوگا هیونگ اصلا کار اشتباهی نکرد حتی اگر من جای اون نشسته بودم هم همین کار رو میکردم🤗. جین & اره درست میگه توی اون موقعیت درست نبود چیزی ازش درخواست کنی .جونگ کوک÷ ای واااای چرا به ذهن خودم نرسید کاش همین کار رو میکردم.😫
جیمین * پسرا این بحث رو ول کنید نظرتون چیه ما اون ها رو دعوت کنیم خونه تا ازشون تشکر کنیم😇؟ نامجون^ خدایا شکرت یه نفر تو این خونه پیدا شد حرف درست بزنه که من هم باهاش موافق باشم😁 . من کاملا موافقم. (جیمین با یه خنده شرورانه رو میکنه به بقیه )جیمین *خوب دو نفر موافقیم بقیه نظر هاتون رو بگین 🙃... جونگ کوک ÷منم موافقم. جیمین * خوب سه نفر بقیه😛. جی هوپ% منم هستم🙋♂️. جیمین* مرسی چهار نفر🥰. تهیونگ× من هم با اومدنشون موافقم چون ما رو یه جای خوب بردن☺. جیمین* پنج نفر 😃جین هیونگ و شوگا هیونگ موندن. شوگا هیونگ نظرت چیه؟🤔 جونگ کوک ÷شوگا هیونگ خوابیده بزار بیدارش کنم. شوگا هیونگ. شوگا هیونگ. شوگا هیونگ .شوگا هیییییییییییونگ🗣 (اخری رو با داد میگه و شوگا هم با ترس از خواب بیدار میشه و نفس نفس میزنه) شوگا @چیزی..... شده ؟؟😰 جونگ کوک÷هیونگ نظرت چیه هانا و دوستاش رو دعوت کنیم خونمون؟🤔
شوگا @کووووووووووووووووکیییییییییییییی میشه دیگه واسه همچین موضوع هایی من رو از خواب بیدار نکنی تو نمی دونی نظر من نظر جمع هست؟؟لطفا هم دیگه به من کار نداشته باشین🤬 چون میخوام بخوابم الان هم خستم نمیتونم به چیزی فک کنم چون بیشتر خسته میشم😠. جونگ کوک÷ هیونگ خیلی باحالی چون خسته میخوای بخوابی و فکر نمیکنی تا بیشتر خسته نشی😂. جیمین *خوب شوگا هیونگ هم موافقه فقط موند جین هیونگ که اونم موافقه پس من برم به هانا پیام بدم😃. جین & چی !!! کی گفته من موافقم من کاملا مخالفم از طرف من تصمیم نگیر😒. جیمین* هیونگ چرا این طوری میکنی همه ما موافقیم خوب تو چرا مخالفی😕؟ جین &چون شما هیچون به من توی غذا درست کردن کمک نمیکنید نه ظرف میشورید نه اشپز خونه رو جمع میکنید نه ....😔
جی هوپ %هیونگ من کمکت میکنم تازه تهیونگ هم هست مگه نه تهیونگ😊. تهیونگ ×اره منم میتونم کمک کنم البته تو غذا نه ولی توی ظرف شستن چرا😊.... جین & خوب حالا که این طوریه منم موافقم. جونگ کوک÷ هورا هورااااا 😍هیونگ قشنگم هم موافقه پس جیمین شی زود به هانا پیام بده بگو بیان اینجا 😊. راستی کی بیان ؟؟ جین& کوکی میدنستی خیلی خودشیرینی😆؟(جین هیونگ لطفا بهش نگو خود شیرین) (جونگ کوک هم یه قیافه خرگوشی واسه جین هیونگ خوشگلش میگیره🥲🐰) نامجون^ دو روز دیگه خوبه ؟ تهیونگ ×اره خیلی خوبه😊... داستان از زبون جیمین : بعد از موافقت همه خوشحال گوشیم رو گرفتم دستم🤳🏻 و راه افتام سمت اتاقم که به هانا پیام بدم .کلی فکر کردم که چی بهش بگم که دیدم گوشی دستم نیست یعنی کجاست😧؟؟دیدم کوک با چشمای برق زده داره چت های من و هانا رو میخونه😐....
جیمین* کوک تو با چه اجازه ای گوشی من رو گرفتی دستت🤨؟؟ جونگ کوک÷ با اجازه خودم😉. جیمین *بده من تو فوضولی😠 . جونگ کوک ÷ نه هیچم فوضول نیستم من یه بچه کوچیک کنجکاوم🐰😊. جیمین* کوک تو خودت دیروز گفتی من بچه نیستم من یه مرد جنتلمنم😎 دیگه بهم نگو بیبی بعد الان میگی من بچه کنجکاوم تازه کنجکاو هم نیستی😒 الان هم پدر پیام های من رو در اوردی بده من گوشیم رو. (جیمین دستش رو طرف کوک دراز میکنه کوکی در حالی که سرش توی گوشی جیمینه جواب میده) جونگ کوک÷ من!🤔 من دیروز اصلا تو رو ندیدم که بخوام باهات حرف بزنم تازه یه چیزی پیدا کردم هانا عاشقت شده نگاه واست قلب فرستاده ایناها ببین ❤. جیمین *کوک میشه چرت و پرت بهم نبافی ما چون درخواستش رو قبول کردیم ازمون تشکر کرده🙏🏻 و یه استیکر قلب فرستاده❤️💬.
جونگ کوک ÷ پس تو هم عاشقش شدی چون داری کار اون رو توجیه میکنی همین الان باید به هر کسی که میشناسم بگم که جیمین عاشق شده😃. جیمین* کوک تو واقعا بچه ای در ضمن هم من عاشق هیچ کسی نشدم لطفا دیگه بچه بازی در نیار و از اتاق من برو بیرون😕. جونگ کوک ÷ اینجا فقط اتاق تو نیست اتاق داداش جی هوپمه من اومدم اتاق اون نه اتاق تو😎. جیمین *خدا من رو از دست این نجات بده 🤲جونگ کوک÷ این به درخت میگن کافیه همین الان به طرفدارام بگم تو بهم گفتی این میان پدرت رو در میارن👊 . (جیمین با حرس گوشی رو از دست کوک میگیره و شروع میکنه به تایپ کردن کوک هم مثل موضول ها ÷ یا حواست باشه چی میگی فوضول نه کنجکاو . باش کوک هم مثل کنجکاو ها بالا سر جیمین داره تو گوشی رو نگاه میکنه🤩)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
راستی اجی میشی من هستی هستم
14 سالمه
ببخشید من زیاد وقت نمیکنم پیام های پارت های قبلی رو بخونم ببخشید که پیامت رو خیلی دیر دیدم
خوشحال میشم اجی باشیم
نگینم 16 ساله
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی بود
ممنونم🥰
ممنون :)
امیدوارم بازدید ها و لایک و کامنتای بالایی داشته باشی
مرسی😇
عالی بود👌😘
ممنون
داستانت خیییلی قشنگ بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
خیلی ممنونم
چشم حتما