
خوب دوستان برای اینکه اشتباه نکنید پارت 10 رو اتفاقی نوشتم پارت 9 پس دومین پارت 9 پارت 10 هس 😁

بیل : خوب میگی الان چیکار کنیم ؟! مارسیس : کله پوک سریع یه حلقه ی محافظ دور شکترون درست کن ! ستاره ی دنباله دار و کلاهبردار شما ها بیان این ماشین گنده رو کنترل کنین ! ، درخت کاج و شیش انگشتی هم بیان اینجا ! بیل : یعنی الان من کله پوکم ؟! مارسیس : تا اصلاع ثانوی اره ! حالا زود باشین ! استنلی : این عسلیمون همیشه ایننقدر جوش میاره ؟ بیل : حالا کجاشو دیدی الان به زور داره خودشو کنترل میکنه ! استنلی : اگه الان داره کنترل میکنه کنترل نکنه چی میشه !؟ بیل : خوب بهت اطمینان میدم دوست نداری بدونی ! مارسیس : شما دوتا زود باشین ! استنلی : دقیقا منظورت از اینکه کنترلش بکنیم چیه ؟ مارسیس : یعنی یه کاری کنین که این ماشین به فنا نره !

استنلی : گرفتم ! مارسیس : خب حالا شما عقل کلا راهی برای خلاص شدن از این فاجعه میشناسین ؟ فورد : خوب وضعیت وخیمه باید هرچه سریعتر یه دروازه داشته باشیم ! دیپر : ولی ساخت یه دروزاه که قدرت کافی رو داشته باشه خیلی سخته ! مارسیس : و کمبود زمان هم داریم ! بیل : بیش از حد کمبود زمان داریم ! فورد : مگه چی شده ؟! بیل : خوب باید به اطلاع برسونم که این محافظ هم ضعف زمانی داره ! مارسیس : دقیقا چقدر وقت داریم ؟ بیل : حدود 10 دقیقه ! ( شکترون کمی میلرزه ) بیل : 6 دیقه ! مارسیس روی زمین نشست تا یکم فکر کنه و قهوه بخوره دیپر : میگم بازم قهوه دارین ؟ میبل : چطور ؟ دیپر : یعنی شما ها سردتون نشده ؟ فورد : چه سرمایی ؟ استنلی : اتفاقا منم یکم سردم شده ! مارسیس : هو هو پس بالاخره پیدات شد !
مارسیس : دیگه داشتم نا امید میشدم ! فورد : داری با کی حرف میزنی ؟ مارسیس : یه دوست قدیمی ! استنلی : احیانا این دوستی که میگی میتونه کمکمون کنه از این فاجعه جون سالم به در ببریم ؟ مارسیس : شاید ! بیل : 3 دقیقه ! مارسیس : یه چیزی کاملا واضحه ! دیپر : چی ؟ مارسیس : اینکه وقت کافی برای ساخت یه دروازه نداریم ! میبل : پس چجوری میخوایم از اینجا نجات پیدا کنیم ؟! مارسیس : سادس ! ما دروازه رو برای چی میخواستیم ؟ بیل : الان وقت معما نیس برو سر اصل مطلب ! مارسیس : باشه ! اه خوب ما دروازه رو میخواستیم که اون دیواره ها رو یجوری بشکونیم و از وسطشون رد بشیم ! ولی به خاطر کمبود زمان نمیتونیم ! فورد : پس...؟
اینجا وقتیه که دوست من وارد میشه ! اون میتونه از کوچیک ترین ترک ها هم رد بشه ! دیپر : در نتیجه...؟ مارسیس : فقط لازمه یه ترک اینجاد کنیم ! فورد : و اون وقت با چی اینکارو میکنیم ؟ مارسیس : خوب اونجاش دیگه از وسایل جنابالی استفاده میشه ! فورد : دقیقا با چی ؟ مارسیس : با وسیله ای که تو کتت گذاشتی ! فورد : منظورت تفنگ سایفر کشه ؟ مارسیس : دقیقا ! ( فضا جدی و سنگین شد و فورد تفنگ رو به سمت مارسیس گرفت ) فورد : از کجا میدونی که من همین الان با این تفنگ کار تو و بیل رو تموم نمیکنم ؟ مارسیس : چون نمیتونی فورد : چرا ؟ مارسیس : خودت خوب میدونی که برای خارج شدن از اینجا به همدیگه نیاز داریم فورد : و از کجا میدونی که من راه دیگه ای برای خارج شدن از اینجا نمیشناسم ؟
مارسیس : چون اگه میشناختی الان اینجا نبودی ( فورد تفنگ رو پایین میاره ) فورد : خوب حالا باید چیکار کنیم ؟ مارسیس : سادس فقط کافیه چنتا تغییرات کوچیک توش بدم و بعد بوم ! میتونیم با استفاده ازش نجات پیدا کینم ! فورد : خوبه ( استنلی ، میبل و دیپر آب دهنشون رو غورت میدن ) استنلی : میگم اینا همین یه دیقه پیش داشتن رو هم اسلحه میگرفتن بعد چجوری همچی ختم به خیر شد ؟ بیل : خوب اون همیشه کاراشو اینطوری انجام میده ! استنلی : اوه بیل : کجاشو دیدی چند نفر هستن که میخوان بکشنش ولی با هم دوستن ! میبل : چه خوفن ×_× دیپر : اولا خوفن نه و خفن دومن این کجاش خفن بود ؟! میبل : هنوز برات زوده که بتونی این چیزا رو درک کنی !
دیپر : چی ؟ من_ مارسیس : همگی زود باشین بیاین اینجا ! میبل : اومدیم ! دیپر : اه مارسیس : وقتشه که یه شلیک جانانه به دیواره های این بعد بکنیم ! ؛ و بعد ماشه رو کشید و شلیک کرد ( تق ) مارسیس : فکر کنم جواب داد ! استنلی : حالا چی ؟ مارسیس یه چیز سیاه رو روی زمین پهن کرد و گفت : بهم اعتماد دارین ؟ میبل : اره ! 😁 استنلی : شاید دیپر : نه کاملا فورد : اصلا مارسیس : عالیه ! حالا بعد از من بپرین توی این سیاهی ! ( و بعد پرید اون تو و غیب شد ) دیپر : اصلا گوش کرد ؟ بیل : اون عادت نداره به جوابا گوش کنه 😁 ؛ و اونم وارد اون سیاهی شد دیپر : خوب الان چیکار میکنیم ؟ فورد : من که بهش اعتماد ندارم ! ( یهو کله مارسیس از سیاهی اومد بیرون ) مارسیس : شما ها هنوز اینجایین ؟
مارسیس : محض اطلاع هر لحظه ممکنه این شکترون نابود بشه پس بهتره زود تر تصمیم بگیرین ! ؛ و بعد رفت استنلی : ما که رفتیم ! میبل : خدافظ ! ( شکترون لرزید ) فورد : خیله خوب ! ؛ دیپر و فورد هم پریدند ، سایه وارد ترک شد و بعد شکترون فروریخت ؛ همه جا سیاه بود و نمیشد هیچ جایی رو دید ولی بعد چند دقیقه نور ضعیفی پیدا شد و صدایی که میگفت : به سمت نور حرکت کنید ! ، و بعد شخصیت های ما جایی تقریبا اشنا بودن فورد : همه حالشون خوبه ؟ مارسیس : کاملا ! فورد : با تو نبودم مارسیس : چه جالب منم همین طور ! استنلی : دماغ سوخته خریداریم ! فورد : اره خیلی بامزه بود خندیدم هه هه دیپر : هی نگا کنین ما برگشتیم به یه طبقه عقب تر ! میبل : ایول !

مارسیس : بهت که گفته بودم ! بیل : فقط یه سوال بقیه راه رو چجوری میریم ؟ مارسیس : دیگه چه مشکلی داریم ؟ بیل : این تفنگ پوکیده ! فکر کنم به خاطر فشاری بوده که موقع شلیک بهش وارد شده مارسیس : عالی شد ! دیپر : ولی هنوز یه شانسی داریم ! اینجا خرابه های قدیمی ابشار جاذبه-ست که دروازه هم جزوشونه ! میبل : درسته ! مارسیس : و میتونیم اونو به دروازه ی بیرون بعد سایه توی کلبه وصل کنیم ! استنلی : و بعد منم میتونم برم کلی پول دربیارم و از این جهنم ها دور بشم ! فورد : تند نرو وصل کردن دوتا دروازه به هم کار اسونی نیس ! مارسیس : یعنی برات سخته ؟ نمیتونی انجامش بدی ؟ ؛ ( استنلی به زور جلوی خنده اش رو میگیره ) فورد : خیلی هم میتونم این کار رو بکنم ولی به یه منبع قدرت نیازه !
مارسیس : هوم خوب شاید یکم مشکل ساز باشه ولی اگه اشتباه نکنم باید همین نزدیکی ها یه غار باشه ! توی اون میتونیم یه جور کیریستال های خاصی رو پیدا کنیم که شاید بتونه قدرت مورد نیاز دروازه رو تامین کنه ! دیپر : اخه چجوری همیشه یه راه حل داری ؟ مارسیس : تجربه ، تجربه ، تجربه... دیپر : چرا اینطوری گفت ؟ بیل : خوب تجربه ها هم خوب و بد دارن... دیپر : صحیح فورد : حالا این غاری که میگی کجا هس ؟ مارسیس : اون طرف ! ، و به سمت یه کوه اشاره کرد استنلی : خوب تصمیم گرفته شد من تو کلبه میمونم و شما ها میرین دنبال اون کیریستال ها ! خیلی هم نقشه ی عالیی هست ! مارسیس : به همین خیال باشین همه با هم میریم ! استنلی : اوه بیخیال ! ؛ و بعد همه به سمت اون کوه حرکت کردند

این داستان ادامه دارد...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
دقیقا چرا بیل و دیپر باهم شیپ میکنم😑💔
والا ترجیح میدادم یه راز باشم ولی خوب دیگه انگار نمیشه 😂
به هر حال بنده مخلص شما 13 سالمه 😁
*درحال خرد کردن تبلت در خیالات😏😌😌😌(نگفتم واقعا میکنم در خیالاتم میکنم😂😂😂😂😂😂)*
😂😂😂😂
ویپز تو جند سالته🥺🥺به خدا اکه توهم ازم بزرگ تری باشی گوشیم (تبلت) رو خورد موکونم😑💔🥺
والا ترجیح میدادم یه راز باشم ولی خوب دیگه انگار نمیشه 😂
به هر حال بنده مخلص شما 13 سالمه 😁
عالی
تشکر 😚
میـــــــــــــــــبل! بذو ویپر رو بگیر داره فرار میکنه😂بــــــــــــــــــــــــــــدو😂😂
جواب به کاترین: چرا چیز بدی نداره که؟
نمد🥺😐
*در حال مشت زدن به ویپر*ببین امشب بنویس، ۳یا۴روز دیگه منتشر شه وگرنه شب میام تو خوابت😈😈میگم میدونستی تو تنها کسی هستی که تو اپارات اکانت نزده؟ 😂ارها، آیشا، میبل، ragaخودم(البته بنده یک ساله در آپاراته😏) همه زدن جز تو😂😂😂😂
من تو نماشام 😂
بعدشم پیام برای ایمیلم نمیاد
و کلا تبلتم هم که به فنا رفته و با لپتاپم 😂
منم آپارات ندارم😐
ننم اجازه نمده😑
نمیتونی فرار کنیU_Uفکر مدی با کیا طرفی؟ 😏😏(همیشه عقده داشتم اینو بگم😹😹😹😹
خوشالم تونستی بالاخره به اروزت برسی 😂
بعدشم من فکر کردم با کسایی طرفم که دستشون به من نمیرسه 😂
ببین ویپر سه راه داری: یا پارت بعد رو بنویس، یا پارت یعد رو بنویس و صبر کنی منتشر شه ،یا پارت بعد رو بنویس صبر کن منتشر شه بعدشم لایک کند 😂😂😂😂حالا کدومو انتخاب میکنی؟
خوب من راه چهارم یعنی فرار از دست شما شورشی ها رو انتخاب میکنم 😂