Miraculous 2

ببخشید طول کشید اینم از Miraculous 2 امیدوارم خوشتون بیاد و ❤نظرات فراموش نشه❤

میری خونه و میگی (تیکی خال ها خاموش) و تیکی میاد و میگه مرینت گربه سیاه راست میگه تو باید هویتت رو بهش بگی اگر روزی اتفاقی برای معجزه گرش بیفته باید بیاد پیش تو و باید هویتت رو بدونه که بیاد پیش تو فرقی نمیکنه که الان بهش بگی یا موقعه ای که بهت احتیاج داره مرینت میگه: تیکی راست میگی?ولی خب گربه خیلی لج باز.....و باهم درباره این موضوع بحث میکنید و خوابت میگیره میری که بخوابی فردا که میری مدرسه ادرین رو میبینی که جای الیا نشتسه و الیا کنار نینو خانم بوستیه میگه مرینت امروز رو کنار ادرین بشین و قبول میکنی میری میشینی و به الیا میگی اینجا چه خبره؟؟؟؟الیا میگه امروز رو کنار ادرین بشین و تو سرخ میشی و به ادرین زل میزنی خانم بوشتیه خیلی صدات میکنه ولی انقدر غرق نگاه گردن به ادرین بودی گه نمیشنیدی اخر ادرین گفت مرینت خانم برای دهمین بار داره صدات میکنه

و حواست رو جمع میکنی میگی ببخشید خانم حواسم نبود زنگ میخوره...

و میری خونه و درس هایت رو انجام میدی انقدر خسته که خوابت میبره وقتی بیدار میشی میبینی که الیا پنج بار بهت زنگ زده

بهش زنگ میزنی جواب نمیده بار دوم زنگ میزنی و جواب میده و میگه مرینت اینجا یه نفر شرور شده و دارم برای وبلاگم فیلم میگرم بای

تو هم وقتی میفهمی سریع تغییر شکل میدی میری اونجا مثل همیشه گربه زود تر از تو رسیده و گربه میگه:دوباره همدیگرو ملاقات کردیم?و تو میگی اره حالا باید بریم سراغ این ..... وقتی شرارت رو خنثی کردی

به گربه میگی فردا ساعت ۶ برج ایفل همدیگرو میبینیم گربه هم قبول میکنه

از دید ادرین/گربه سیاه.....

میری خونه و به پلگ میگی وای پلگ فردا با لیدی باگ قرار وارم???پلگ هم میگه حالا زیاد هیجان زده نشو شاید کار خاصی نداره بیا تو هم پنیر بخور ادرین میگه راست میگی پلگ شاید منم بعد از اتفاق ناخونکی به پنیر بزنم پلگ میگه حالمو بد کردی دیگه از هرچی پنیر بدم میاد

فردا میری سر قرار کفشدوزک رو میبینی بهش میگی بانوی از ملاقات با شما خوشحالم و کفشدوزک میگه که میخوام چسزی رو بهت بگم تو هم انقدر هیجان زده میشی که دل تو دلت نیشت تو دلت میگی نکنه میخواد هویتش رو بهم بگه

کفشدوزک میگه تو راست میگی من باید هویتم رو بهت بگم و میگی خوووب بگو و کفشدوزک میگه (تیکی خال ها خاموش).....