عشق ترسناک (bts) پارت ۴

های گایز اینم پارت ۴

^من اومدم×چ..چه زود مگه نگفتی دیر میایی^میخواستم سورپرایزتون کنم حالا برو کنار تا برم داخل×بیا برو^سلام به همگی جمع شین همه چی رو بهتون تعریف میکنم=بچه ها بیایین دیگه ....... و جونگ کوک کل ماجرا رو برامون تعریف کرد شوکه شده بودیم ولی حال همشون خوب بود خدا رو شکر

از زبان نامجون*درسته اون دختره که اسمش چی بود چیبود اها اسمش یورا بود به ما ربطی نداره ولی خیلی نگرانشم باید بریم بهش سر بزنیم با اینکه نمیشناسمش بازم نگرانشم میترسم اتفاقی بیوفته براش آخرین لحظه یه اتفاقی بیوفته نه اخخخخ دلم !نامجون حالت خوبه؟=اره فقط یکم دلم درد میکنه !دارو بیارم؟=نه خوبم مرسی!باشه

بلاخره به پسرا گفتم و الان تو راهیم داریم میریم اون دختره بیچاره رو ببینیم اخه این بلاها چرا فقط به یه نفر بیاد اخخخ دلم !نامجون این دومین باره میخوای بریم دکتر؟=نه حالم خوبه فقط یکم استرس و ترس دارم برای همینه!آهان باشه

از زبان جونگ کوک *به زور نامجون به دیدن یورا رفتيم. اون حالش خوب بود توی اتاق معمولی قرار دادنش خب دیگه از این به بعدش به خودشون مربوطه نه ما اونا رو می‌شناسیم نه اونا ما رو اینجا اون‌کابوس بد تموم میشه یورا=نه اون کابوس نبود اون یه رویا بود که شما ۷ فرشته داخلش بودید‌

از زبان یورا*(علامت یورا") جونگ کوک اون حرف ها رو بدون اینکه بدونه داشت بلند میگفت با حرف من از جاش پرید یه نگاهی به من انداخت و گفت^ت...تو بیدار شدی؟من اون حرف ها رو بلند گفتم؟؟؟جدی نگرفتی درسته؟"نگران نباشید جونگ کوک شی من ناراحت نمیشم به من این هم‌کافی بود که شما رو ۱ دقیقه ببینم خیلی لطف کردین ممنون از همتون تشکر میکنم

شوگا رفت و پرستار صدا کرد/ما هنوز هیچ جا نمیریم اینجا‌میمونیم تا مرخصی بشی "اما یونگی شی...../همونی که‌گفتم تامام

مامان و بابام و داداشم همشون خواب بودن منم بهشون زل زده بودم

/چیزی شده؟"نه فقط خیلی وقته ندیدمشون/بازم مثل قبل میشین"ممنون بابت زحمت هاتون/اوه اعضا خوابیدن من میرم قهوه بخرم میخوای؟"نه ممنون/باشه خود دانی

چند دقیقه ای از رفتم شوگا گذشته بود گوشیم زنگ خورد سعی کردم دستمو بهش برسونم و موفق شدم ناشناس بود جواب دادم"سلام بله؟سلام؟ببخشید؟الو؟تلفون قطع شد همون شماره دوباره زنگ زد "الو سلام ؟بله بفرمایید یدفعه از پشت تلفن صدای قهقهه اومد ترسیدم اون صدا ،صدای یه مرد بود " ا..آقا چی میخوایید اون صدا قهقهه میزد و هر لحظه قهقهه هاش بیشتر و بلند تر میشد

خب تموم شد چالش=بنظرت حالا کدوم عاشق یورا میشن؟جونگ کوک یا نامجون یا شوگا؟😈😈