🥀عشق سیاه🖤

ساناااااا بیدار شو دیگه دانشگات دیر شد من با صدایی مثل جارو برقی که سیماش اتصالی کرده(مگه سیم داره؟) : خب مامان شما برو منم میام اخیش مثل اینکه رفت که ناگهان ی ضربه بهم وارد شد که فک کنم کمرم از بدنم جدا شد من: اخه مادر من چرا لگد میپرونی مامان: حقته پا میشی یا نه از اونجایی که هیچی از مامانم بعید نیست پاشدم رفتم دستشویی برگشتم😐 چیه نکنه توقع دارین بگم چیکار کردم😐 وجدان: سانا من: هن؟ وحدان: تو ادمی؟ من: ن فرشتم

وجدان: هیچی ندارم بگم من رفتم من: به سلامت این دوست ماهم اصن نمیگه ما زندیم مردیم چمونه نه زنگی نه پیامی مث اینکه خودم باید دست به کار شم خب برم یکم کرم بریزم سیم کارتی که همیشه واسه اذیت کزدن بود رو ورداشتم گذاشتم تو گوشی و به سوزی زنگیدم سوزی: الو؟ صدامو کلفت کردم: سلام عشقم سوزی: اقا مزاحمت ایجاد نکن من: مزاحمت چیه عشقم مراحمیم سوزیم: اقا گوشیو میدم به داداشما خخخ داداش نداشتش

من: باشه بابا نده رفتم بای سوزی:به سلامت بابای خب مث اینکه کرم ریزی پایان یافت با سیم کارت خودم بهش زنگ زدم من:سیلااام سوزی:مرگ من:تو جونت نمیگی یه ساناییم هست ادمه نه زنگی نه چیزی سوزی:اخ ببخشید کار داشتم نشد من:ا جه کاری؟ سوزی:تو دانشگاخ میگم من:باش خدافس سوزی:بای

رفتم موهامو دم اسبی بستم یه ارایش ریزم کردم و عینهو میمون از نرده ها سر خوردم که ناگهان بگین چی شد مورچه زنه فیل شد هاهاها چه قده من بیمزم خب معلومه یهو افتادم رو داشم جونگ کوک کوکی: ااااااااااییییی مامان کجایی که بچتو کشتن که یوهو یه چیزی خورد فرق سرم دیدم مامان با کفگیر بالا سرم واستاده مامان: پاشو عنتر کشتی بچموسانا: اوهو منم ادمما فقط این بچته؟ مامان: نه تو ادم نیستی کلاغی سانا: ولش ننه داش جیمینم کو؟

مامان: خاک تو سرم بچم لات شد جیمین: لات بود لات تر شد من: چطوری قورباغه جیمین: خوبم خرچسونه من: خداروشکر عنتر جونگ کوک: منم که بوقم سانا: نه داش جونی تو.شیپوووری شیپوووور که بابا گوشمو کشید بابا: باز تو این بدبختا رو حرص مبدی؟ من: بابا جان من ولم کن اخ گوشمممم بابا: ولت کردم بریم مامان: میاین صبحونتونو بخورین یا بیام با ملاقه بزنم تپ سرتون مخ نداشتتون متلاشی بشه مطمعنم مامان فیلم ترسناک دیده

بابا: من دیگه غلط بکنم به تو فیلم ترسناک نشون بدم هاها دیدین گفتم لایک به خودم مامان: خب حالا بشینین تا نقشمو عملی نکزدم ماهم مشیتیم چون مامان هرکاری میکنه پاشدم من: دستت مرسی مامان مامان: خواهش برو دانشگات من: باوشه رفتم یه مانتو مشکی بت شلوار مشکی با مقنعه مشکی با کفش مشگی پوشیدم اصن چرا دارم تو ضیح میدم؟

ببخشید اگه کم بود و اگه من شخصیتارو ایدل ها میزارم به خاطر اینه که اسمی به ذهنم نرسید و گرنه هیچ زبطی به ایدل ها نداره