Marinett 2

خانم بوستیه :سابرینا میتونی به سوال من جواب بدی 💟بله خانم میشه ________( جواب رو گفت ) خانم بوستیه : خوبه بهتره برید و برای زنگ بعدی با خانم مندلیف کلاس دارید برسید بچه ها : چشم خانم بوستیه

💖 خواهر جون با بقل دستی جدید چه میکنی 💜 هیچی خواهر جون ولی تو انگار خیلی خوشحالی 💖آره خیلی خوشحالم 💛 سلام چی میگید 💜هیچی کلو جونم ...💚بچه ها 💛آره ... فهمیدم تایمر 💚خب آره کلاس داریم و خانم مندلیف هم اگر دقیقا سه صدم ثانیه دیر کنیم نمره صفر میگیریم 💖 آره راست میگه بچه ها موافقید 💜 آره موافقم 💟 آره بریم💛شاید خیلی موافق نباشم ولی باید بریم سر کلاس پس موافقم بریم

بعد از مدرسه 💚 خب کلویی کلاس شمشیر بازی داریم پس 💛آره ... باشه صبر کن جواب پیام لایلا رو بدم ژان وا ژان :بچه ها مادرتون می خواد فردا بیاد پاریس باید همه چیزی نقص باشه

💛 یعنی واقعا مادر رو برای یه بار هم که شده بیرون از مجله میبینیم 💚آره همین طوره منم خیلی خوشحالم ژان باب تیس : اهم ......شما کلاس دارید و کلاستون داره دیر میشه شما حدود سه دقیقه و ۴۵ ثانیه پیش باید سوار ماشین می شدین بهتره برید 💛یعنی تو به من دستور میدی 💚نه منظور کلویی نبود 💛چرا همین بود بابایی باید اخراجش کنه 💚 بریم کلویی کلاس شمشیر بازی دیر میشه

💖لایلا کیف من رو ندیدی 💜 نه حالا کجاست 💖اگر می دونستم از تو نمی پرسیدم 💜 اوف .... باشه حالا چی توش بود 💖گوشیم 💜 گوشیت 💖 آره گوشیم 💜 چ....چی 💖 لایلا خوبی 💜 باید گوشیت رو پیدا کنیم 💖 چرا 💜چون گوشی یکی از مهم ترین اصول زندگی هست 💖پیداش کردم💜آخیش

💚اومدیم کلاس و کلویی هنوز هم توی گوشیش نشسته کاگامی هم امروز نیومده و دارم با استفان مبارزه میکنم ( اسلاید بعد چالش دارم 👈)