ادورس خون اشام

سلام من دختری خوشگل و خوشتیپ هستم به نام سیلِرا و من اهل ماجرواجویی هست........ پاشو دیگه اه باز نشستی پای وبلاکت پاشو برو مدرسه لباساتو می پوشی و میری مدرسه که مجبور میشی میونبور بزنی و تو راه یکی می دزتت و می برتت یجایی یک پسر خوش تیپو قیافه با چشمای ابی میادو میگه سلام ادورس هستم و باید باهم حرف بزنیم خیلی مهمه

میگی باشه و اون میگه پس اول بیا این لباس هارو بپوش تا به چشم بغیه عجیب نباشی لباست چه شکلیه؟

یه لباس دنباله دار تور دارو پفی و پاشنه بلند سیاه و ارایش مشکی می پوشی و میری سمت سالون و میبینی خانواده ای شاد باهم سر سفره ای قشنگ نشستن و منتظر توعن

میشینی سر سفرشون و میگی ام ببخشید شما ها کی هستین یکی یکی خودشون رو معرفی می کنن و میگن چرا اونجایی بعد غذا....

بعد ناهار یکی میاد که اسم باک هستش و چشم هاش بادمجونی هستش و صورت ترسناکی داره که اسمش باک هستش و از جزو دشمن های ادورس هستش که هنوز کسی روی واقعیشو ندیده

میاد و سر سفره میشینه و میگه که خوب این خانم خوشگله کی هستن

چیزی نمیگیو ادورس بلند میشه و میگه باک به تو ربطی نداره اثلا به تو چه

ادورس می برتت به اتاق قشنگ و شیک و بهت میگه که من عذر میخوام برای سر میز رو اصابم بود باک ازش می پرسی که جرا اوردتت اونجا و اون نیگه که پدر بزرگش مجبوش کرده که با تو ازدواج کنه و میگه که نترس و نگران نباش من تورو میرسونم خونت

ادورس میاد که تورو ببره خونت اما تو راه باک میبینتتون و ادورس رو بیهوش می کنه با چوب و تورو میبره تو یه کلبه ی قدیمی که قبلا صاحب اونجا مردی به اسم دویل بود اونجا سوختگی هایی داشت اما باک درستش کرده بود و اون ابزار هارو دوباره گذاشته بود اونجا تو بهش میگی که منو کجا اوردی مرد کثیف اونم اصبانی میشه و تو رو محکم میندازه رو ی صندلی و دستو پات رو می بنده و یه تبر میگیره دستشو رو یکی از پاهات خط عمیقی میندازه و میگه خوب حالا به کی می گفتی مرد کثیف

اون یه خط عمیق تر میندازه رو همون پات و میگه ببخشید نشنیدم چی گفتی یبار دیگه بگو» دوستان تموم شد ادامش رو تو ادورس خون اشام 2 میزارم.