جاذبه ی بی پایان 2

از زبون راوی:بعد از مدت ها حرف های اکسو و دیپر ،دیپر بر میگرده و بیهوش میشه.در آنسوی جنگل بیل سایفر تبدیل به انسان میشه و نام خود را گیدن گذاشت. به سمت معما کده میره چون قدرت اکسو رو در اونجا حس کرده.(عکس👆)

از زبون میبل: مندی انقدر پیز افاده داره که نگو..مندی:چی شد عزیزم....دیپر:حال و حوصله ندارم یهو دیپر گفت:میبل بیا طبقه بالا کارت دارم....گفتم:باش رفتیم بالا گفتم:دیپر اون هیولا چی گفت؟

دیپر تا خواست حرف بزنه یکی در زد....سوز:بچه ها بیایید این رو ببینید....رفتیم پایین دیدم یه آقایی که مو های زرد داره با یه چشم بند و یه عصا. اون آقا:سلام من گیدن هستم گفتم:من میبل هستم این دیپر اون سوز و اون دختره مندی هست

گفت:ممنون .ادامه داد:من یه شوء مد دارم به نام g.n دارم اومدم شما رو به عنوان مدل ببرم به نیویورک. خوشحال شدم مندی هم خوشحال شد سوز رو نگم چه قدر ذوق داشت ولی دیپری ناراحت بود🙄 رفتم پیشش و گفتم چیه نمیخوای بیای؟گفت میبل من میترسم بیام میترسم کسی متوجه بشع و کاری کنه تا قدرتم از بدنم دراره گفتم شاید بیل اونجا بود و تونستیم نابودش کنیم...

گفت اوکی نمیدونستم چرا انقدر زود موافقت کرد چون همیشه سر سختی میکرد حالا ولش رفتیم تو شهر. یه ماشین بزرگ اونجا بود.رفتیم توی اون ماشین بعد پنج دقیقه به فرودگاه رسیدیم انقدر سریع حالا ولش رفتیم سمت یه هواپیما

بای تا پارت بعد خب میرسیم به چالش من چه رنگی دوست دارم جایزه:هرکی درست جواب بده همه ی تست هاش رو لایک میکنم هرکی که تست نداشت فالوش میکنم

👋👋👋👋👋👋👋👋👋👋❤❤❤❤❤❤💗💗💗💗💗💗💗