فراتر از دوستی پارت ۵

پارت ۵ (برایان زنگ میزنم به لیندا) برایان: سلام لطفاً بیا به این ادرس` راستی میدونم براتون سخته اما .. یه کاری هست که باید انجام بدیم قبل از احضار لیندا: چی؟ برایان: هیوجو مشکلی با احضار نداره؟ یا خودش میخواد؟ لیندا: نه ندارن اون خودش بار ها سیع کرد با ما ارتباط بگیره ولی نشد🥺 برایان: پس سریع خودتونو برسونید لیندا: باشع ( بعد از رسیدن) جیسو: پارک؟ لیندا:😐 نباید الان ی جای مخفی مثل تو فیلما باشع؟ برایان: به اون جاسم میرسیم ولی هنوز کار داریم به این ایونیا هم نیست اول از همه من می‌خوام (یری و ....)رو بهت معرفی کنم اینا دستیار های مننن و بهم کمک میکنم یری: خوشبختم .....: خوشبختم جیسو و لیندا: خوشبختم جیسو: خوب .. وو... باید چیکار کنیم الان؟؟ یری: میریم و اون مارسلو تیکه تیش کش میکنیم😤

.....: نه ببینید این بخش یکم سخته و باید کسایی ک می‌خوان احضار رو انجام بدن باید برن جسد شخص رو بیارن و خوب این مرحله خیلی زجر اوره چون کمکی از دست ما بر نمیاد و باید خودتون تنهایی جسد رو بیارید وگر نه احضار نمیشه کرد متوجه شدید؟ لیندا: واتتتت جیسو: ینی ما باید بریم سرد خونه و هیو جو که فو.ت شده رو با دستت...تامونن بیاریمممممم؟؟😨 بوم: همینه، و ما کلا الان ۳ ساعت وقت داریم تا جسد رو بیاریم لیندا: چراا؟؟ بوم: چون شانس در خونتون زده و روح مارسل تنها موقع خوشید گرفتگی و فقط ۱ بار در سال اتفاق میوفته اگه دیر کنیم ۱ سال دیگه طول می‌کشه و کلا شانس برای نجات هیوجو رو از دست میدیم حالا که متوجه شدید برید و جسد رو بیارید ما هم سالن رو آماده میکنیم و براتون لکیشن می‌فرستیم دخترا یادتون باشه نزارید ترس به احساساتتون قلبه کنه فایتینگ انیونگ .. لیندا: جیسو گفتی جسد هیو ..ج .ججججح( لیندا قش می‌کنه)

مرسی که تا اینجا اومدید امیدوارم خوشتون بیاد✨🌸 لایک و کامنت فراموش نشه✨🌸 ناظر جان پاک نکن چیز بدی ندارد زحمت کشیدم✨🌸 خوشحال میشم ناظر هم رمانمون رو بخونه✨🌸

منتظر قسمت های بعد باشید انیونگ✨