
قسمت ۴

روز بعد ... لیندا: ( جیقققققققق) جیسو:( جیققققق) چیشودههه😰 لیندا: جیسووو جیسوو من من خواب هیچ جو دیدمممممم🥺 جیسو: واقعاااا ؟؟ چی دیدی؟؟؟🥺 لیندا: اون به من گفت وقت زیادی نداریم ... گفت باید بریم پیش ی شخصی ک اسمش برایان دیکنز هست و اسم هیو جو رو بهش بدیم گفت کمککمون میکنه جیسو: همیننن؟؟ لیندا: اره جیسو: خوب ما برایان دیکنز رو از کجا بیاریم؟ لیندا: نمیدو.. ی چیز دیگه هم گفتت جیسو: چییی؟ لیندا: اینجا صداشو خوب نفهمیدم فک کنم روح مارسل داشته ضاحر میشده ولی شنیدم گفت ( اون . دا. ارواح.هاگوارتز

جیسو: هاگوارتز؟ لیندا: اره جیسو: قبلاً ی چیزی در موردش شنیدمممم ... عاهاااا همون دانشگاه ارواح لیندا: واقعاا؟؟ جیسو: اره .. یکی از فامیلامون قبلاً یه هفته توی اون دانشگاه بود ولی بعد ردش کردن بزار بهش زنگ بزنم شاید بتونیم پیداش کنیم (جیسو زنگ میزنه) سلام هیونگ ببین ازت ی خواهی دارم میتونی یکی رو به اسم برایان دیکنز رو برام پیدا کنی؟ احتمالا توی دانشکده هاگوارتز هستش هیونگ: چی..؟ برایان دیکنز ؟ جیسو: اره میشناسیش؟ هیونگ: ارهه قبلاً تو هاگوارتز آشنا شدیم اون دانشجوی رشته ارواح احتمالا تا الان حرفه ای شده کاریش داری؟ جیسو: شماره آیی چیزی ازش دارییی؟ هیونگ: اره یاداشت کن ``

جیسو: مرسییییی جبران میکنم هیونگ: قابل نداشت لیندا: پیداش کردی؟ جیسو: ارههه ما پیداش کردیمممممم👊 (جیسو زنگ میزنه) لیندا : گوشیو بده من برایان دیکنز: الو..؟ لیندا: سلام من لیندا هستم شما هان هیو جو رو میشناسید؟ برایان دیکنز: بله چطور؟ لیندا: من خواب دیدم که اون گفت وقت نداریم و باید بیام پیش شما برایان: هیو جو کجاست؟ لیندا: اون .. اون .. فو..ت شده🥺😔 برایان: ادرسمو براتون میفرستم الان میتونید بیاید؟ لیندا: همین الان میایممم
امید وارم خوشتون بیاد کیوتا✨ ببخشید که دیر کردم ی کم سرم شلوغ بود و نتونستم سریال رو ادامه بدم ولی از این به بعد ادامه میدمش لایک و فالو یادتون نره ناظر جان پاک نکن چیز بدی نداره خوشحال میشم بخونی رمانم رو🌸✨
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
🌸✨