داستانی درباره miracles🌹

بریم بخونیم داستان رو 😎😎

از زبان لیدی باگ: داشتم از روی پشت بوم ها می رفتم خونه که .......... از زبان هاک ماث :لعنتی 👿 شکستی دوباره. نه صبر کن یه ناراحتی بزرگی حس می کنم. یه دختر که مادرش سکته. کرده سوژه خوبیه واسه شرور شدن 😈😈😈. از زبان .....

از زبان مادر لایلا : داشتم از سرکار بر می گشتم خونه که دیدم یه پیام اومد. پیام خوندم نوشته بود بانک 🏦 فلان که پول 💸💰 شما در آن بوده ورشکست شده 😓.(تمام پولشون تو اون بانک بود ) سرم گیج رفت. داشتم از جاده خارج میشدم که تونستم ماشین رو کنترل کنم (پوففففففف). ولی حالم خیلی بد بود 🤢🤮. بزور رسیدم خونه. دخترم رو صدا کردم که برام یه لیوان آب بیاره. لایلا رفت برام آب آورد همین خواست آب رو بهم بده....

که چشمام سیاهی رفت و.... از زبان لایلا: مامانم اومد خونه حالش خوب نبود بهم گفت که بانکی که پولمون توش بود ورشکست شده . بهم گفت که یه لیوان آب بهش بدم. آب رو آوردم که بهش بدم که افتاد زمین . سریع به آمبولانس زنگ زدم. آمبولانس اومد پرستاران مامانم رو بردن تو آمبولانس و منم کنارش سوار شدم . آمبولانس حرکت کرد . بعد یه مدت یهو یه......

یهو یه آکوما دیدم 😈. سریع گرفتمش و شرور شدم. از زبان هاکماث :سلام بانوی پولدار . سلام هاکماث چطوری (,چه زود پسر خالیه شد البته باید بگم دختر خاله 🤭🤭). به به لایلا. می دونم چی می خوای منم همون رو می خوام 😈😈😈. از زبان کت نوار : شرور رو شکست دادیم و بانو خداحافظی کرد 👋🏻و رفت 🏃🏻‍♂️🚶🏻‍♂️. یهو یادم اومد گلی که برا بانو گرفتم رو یادم رفت بهش بدم . دنبالش رفتم و یهو پریدم. جلوش . (خ.اک تو س.ر.ت نمی گی می ترسه 🤦🏻‍♂️)ترسید و سرم داد کشید (علامت کت %... علامت لیدی $ علامت لیدی وقتی با خودش فکر می کنه یا حرف می زنه*)$...............(مجبور بودم کل حرفاشو سانسور کنم اگه نمی کردم تستچی منتشر نمی کرد)% 😳 نمی دونستم این قدر ف و ش بلدی . $ به خودم اومد و گفتم ببخشید. % بیا این گل برا تو ع (خودتون گل رو تصور کنید )*وای چه خوشگله🤩😍. $ممنونم. گل رو گرفتم

خواستیم بریم خونه که یکی شرور شد 😡😠😡😠.از زبان بانوی پولدار: دیدم دان میان بهم حمله کردن . یه توپ پولی درست کردم و کوبندم روشن. ولی جا خالی دادن . یهو یه آموک اومد و بهم قدرت اضافی داد قدرت آتیش زدن هرچی که درست می کردم . ها ها ها ها 😈😈😈😈. بعد یه مدت نصف شهر آتیش گرفته بود. و من هنوز نتونستم که اونا رو شکست بدم. از زبان لیدی:نه خیلی وضعیت بده. نصف شهر آتیش گرفته و کم مونده آتیش به برج ایفل هم برسه 😱😱. گفتم گردونه خوش شانسی. و یه.....

و یه انگشتر افتاد . آخه من با این چی کار کنم به شرور نگاه کردم . دیدم جفت همین انگشتر رو داره و فهمیدم که باید چیو نابود کنیم . یه چیزی به ذهنم رسید 😌. به کت گفتم که که بره پشتش . داد. زدم کت برو آب بیار . کت رفت پشتش . به من حمله کرد. جا خالی داد و واستا تا نفس تازه کنه که کت دستاشو از پشت بست (یعنی مثل پلیسا که دستا رو از پشت خلافکارا می بنده)خوبه دیگه دستشو نمی بینم ولی می تونه حمله کنه . بهش گفتم نگاه این انگشتر تو نیست. واستاد گفت بدش به من گفتم به یه شرط. گفت چه شرطی. گفتم باید چشاتو ببندی. چشاشو بست و کت انگشتر اصلی رو برداشت.

کت انگشتر رو گرفت و کتاکلیزمش رو زد بهش. اکوما و تموم که تو انگشتر بودن رو گرفتم و شرارتشون رو خنثی کردم 😀. دیدم لایلاست که انکار گریه کرده گفتم چی شده. گفت مامانم سکته کرده . خیلی ناراحت شدم رسوندمش بیمارستان. کت گفت بیچاره زندگیش خیلی ناراحت کنندست. گفتم آره. از زبان i.sh:کت از لیدی خداحافظی کرد و رفت خونشون. کت از پنجره همون رفت تو و خودش رو گربه شور کرد. و اومد بیرون که ......

ببخشید کم بود سعی می کنم بعدی رو هم زود بزارم 😉. بای بای دوستون دارم خیلی زیاد می رم کنار تا باد بیاد 😎