بلک رز پارت ۲

سال دوم : یک سال گذشته دوباره برگشتن به هاگوارتز حس خوبیه تو یک سال گذشته خیلی اتفاقات افتاد مثل اینکه من با اینکه اسلایترینی هستم ولی بهترین دوستم هرماینی آه فقط وقتی که دراکو دورگه صداش میکنه میخوام آتیش بگیرم و با یک ورد نا بخشودنی کارشو بسازم ولی حیف که نمیشه و گناه داره و خب تو یک سال فهمیدم که رفتار بدش فقط بخاطر کارا و حرفای پدرشه. تو این یکسال خوش شانسی زیاد داشتم مثلا مرگ خوار ها کمتر میان سراغم بگذریم هر چیزی که هست خوب میدونم که هری جذب کننده ی دردسره و یک حسی بهم میگه که مراقبش باشم ولی اون زیاد از من خوشش نمیاد حق داره معمولا اسلایترین مسخرش کرده یا تحقیر و خب همش هم تقصیر دراکو ولی خب اسم اسلایترینی ها بدنام شده دیگه نمیشه کاریش کرد امسال میخوام هری رو تعقیب کنم و مراقبش باشم .

از زبان راوی ( من ) : تو سال دوم سیلویا کاملا حواسش به هری بود خودش هم راجب دلیل کارش نمی‌دونست ولی دوست داشت که به حس ششم خودش اعتماد کنه . خب حس ششم اشتباه نمی‌گفت واقعا گاهی اتفاقاتی که نباید می‌افتاد درحالی که سیلویا یواشکی به دنبال اون گروه سه نفره میرفت هر چهار نفر به چیزی برخوردن نوشته ای قرمز رنگ و گربه ی آویزون فیلچ بود !!!! سیلویا شاکی بود چون اون هم اون گربه رو دوست داشت و هر از گاهی دور از چشم فیلچ در سال اول با اون بازی می‌کرد سیلویا : این پسره عقل تو کلش نیست فقط بلده حرف بزنه وتهمت من که میدونم خشک کردن و نوشته ی خون کار این بشر نیست ولی نمیتونم شهادت بدم چون اون موقع خودم می‌افتم تو دردسر پس ولش کن میرم خوابگاه یکسره درس میخونم و میخوابم .

چند ماه بعد : سیلویا ( در ذهن ): بلاخره هری تالار رو پیدا کرد و بلهدوباره قهرمان شد بلاخره او هری پاتر دیگه هعی ولی جالب میشد صورت هری رو وقتی فهمید کار دراکو نبوده میدیدم درسته رابطه ام با دراکو خوب نیست دوستای خوبی نیستیم( کلا تو کار دعوا ) ولی حس میکنم اگه سخت نمی‌گرفت میتونستیم دوستای خوبی باشیم. دیگه اخرای ساله نمره هام خوب بود ولی حس بدی به سال بعد دارم

ناظر رد نکن چیزی نداشت خیلی ممنون که تا اینجا داستان رو خوندید از این به بعد سعی میکنم زود زود پارت بدم

و اینکه همونطور که میدونید اولین چیزی هست که دارم مینویسم و سعی میکنم قلمم رو بهتر کنم اگه چیزی میدونید که باید رعایت کنم ممنون میشم بهم بگید

..........