سخته پیشش باشی پارت 6

اول توضیحات بالا رو بخونید ببینم بزارمش یا نه خونه بوی قرمه سبزی می داد جین:ا/ت این بوی خورشت سبزیه درس می گم من:ارههه بیا گوشیتو بیار بزو تو ویلایو برو تو اتاق من لایو بزار هممون خندیدیم مامانم:چییی می گیددد به ماهم بگید خوب منم همچیو ترجمه کردم (چقدر سخته)

دست کوک رو گرفتم و بردم نکته به نکته اتاقمو نشونش دادم کوک دهنش باز شده بود و گفت:ا/ت بخدا من انقدر خودمو تحویل نمیگیرم که تو اینجوری منو تحویل میگیری منم خندیدم و گفتم حالا بیا تا با ممانم اشنات کنم

من:مامیییی مامان* خودم # *بله عزیزم #ایشون اگه اجازه بدی قراره بشه همسر ایندت *اوووو من که هرچی فیلم ازشون داشتی تو کامپیوتر نگا کردم همش ایشون بود بقول فیلما ایشون خیلی هاتن اگه جونت در خطر نمی یوفته اوکیه #ماماننننن تو تموم ویدیو های کامپیوتر م رو نگا کردی *اره و متمئنم داماد خوبی می شه اگر فارسی هم یاد بگیره #ما مان ممنون ازت که گذاشتی دیگه چی رو توی اتاقم نگا کردی *ولا همچی

کوک^ ^ نمی خوای بگی چی شده ا/ت ؟؟#امممم هیچی مامانم رضایت داد ولیی ابروم رفته ^چرا خب #اخهههه...مممم *اگه مامانت رضایت داده دیگه رسما رسما که نه ولی مثل زنو شوهریم پس چیزی پنهون نداریم دیگه درسته

#عااااا اره پس بیا نشونت بدم یه بوس ما مانم رو کردم و رفتیم همشو نشونش دادم اخرش گفت اینا چیه نگا می کنی #خندیدم و گفتم که دست گل خودته *دیگه حق نداری از این ویدیو های من ببینی خیلیا با این ویدیو ها سکته رو زدن نمی خوام تو سکته بزنی #نترس قبلا یه بار سکته زدم دیگه تکر....

تهیونگ : ا/ت اینجا فقط جای خود کوک کمبوده که الان هست *#اایییی چرا یه در نمی زنی (باهم گفتیمو باهم خندیدیم) @تهیونگ رو با @اووو ببخشید یادم رفت داشتید عاشقونه بازی می کردین همینو که گفت پسرا شنیدن و با سرعت اومدن شوگا: ته ته فیلم گرفتی ازشون هوپی :زوددد باش نشونمون بده نامجون:وایی این مجسمه کوکه چه خوش...... جیمین: اخری یه چیزی شکستی تو دوباره من:واییی سر شوهرمو بریدی نامجوننننن همه باهم خندیدیم کوک:فاخخخخخ برید عاشقونه های اون دوتارو تماشا کنید نه ما(با اشاره به تهیونگ و عسل) جیمین:هی ا/ت یه دوستی نداری بشه دوس دختر من من لازم دارم حسودیم میشه من :هعیییی چرا که نه عکسشو نشون دادم #یاااااا جیمین کجاییی محو تماشا شدیی ~هاا چیهه بگوو بیاد فردا کارش دارم بگو بیاد برج میلاد #اوووو کجا می ری فردا برنامه داری پسرا: چیییی خوشگذرونی می کنیم تو ایران ؟؟ #اره بابا یه ماه اینجاییم طبق برنامه های من برنامتون یه هفته طول می کشه ولی بگم متاسفانه باید اون هفته رو توی هتل باشید چون شب ها که خوابیدید هم ازتون فیلم مییرن تازه یادم رفت بگم پی دی نیم با خوانواده تو راهن پسرا :چییییییییییییی با خانوادههههه من:ارهههههههه با خانوادههههه مامانم:ا/تتتت بیا سفره رو بچین من:پسرا از اتاقم استفاده کنید ینی خوب تره بگم از کوک استفاده کنید سفره رو چیدم به کره ای گفتم : بی تی اس به اتاق غذااااا همشون به ترتیب مثل شعری که ارمیا می خونن (کیم نامجون کیم سوک جین.....)اومدن و مامانم شروع کرد به خوندن شعر کیم نامجون کیم سوک جین مین یونگی جانگ.... چرا وایسادین بیاین خب کوک:همسر عزیز احیانن مادرت ارمی نیس من:ن ن نمی دو و نم (تو شک بودم) خواهرم :چیه ا/ت منو مامان وقتی نبودی عسل ارمیمون کرد و الان خوشحالیم من به کره ای : خب باشه زود باشید بیاید به همون ترتیب بشینید شروع کردن به حرکت و مامانم هم شروع کرد به ادامه شعرش جانگ هوسوک پارک جیمین کیم تهیونگ داماد عزیزم بی تی اسسسس کوک:ا/ت چرا مامانت اسم منو نگفت من:با خنده گفتم اون اسمتو به فارسی گفت کوک:مگه اسمم به فارسی میشه چی من: برای مامانم داماد عزیزم و هممون خندیدیم غذامون و خوردیم همشون علشق خورشت سبزی شده بودن و کوک گفت هر روز باید برام خورشت سبزی با شیرموز بهم بدی منم گفتم به چشم ولی با شیرموز نمی شه اونم گفت باشه جین :یاااااااااا چرا یادم ننداختید لایو بزارمممممم پسرا:ای وایی ببخشیدددد دوباره باهم خندیدیممم.......... نظر بدهههههههه