«✧ ✩غفلت اینده✧ ✩»

سلام دوستان ☺️ اینم پارت آخر از غفلت آینده🪷🩷 عزیزان یه نکته این رمان رو وقتی سنم کم بود نوشتم زیاد خوب نیست ولی دلم نیومد رمان بچگیامو ننویسم

گفتم سلام من کارا سالکوو هستم استعداد های که دارم خیاطی هست اینم لباسی که برای عروسکم درست کردم بعدی نویسندگی هست که براتون تعریف میکنم سومی شاعری هست و براتون شعر رو میخونم استعداد بعدیم طراحی است و اینم نقاشیم چهارمی دوبلوری هست که صداهای مختلفی در میارم و صدا گذاری میکنم بعد ویدیویی که ساخته بودم رو نشونشون دادم و آخری گویندگی هست که الان خبر ماه آینده رو میگم بعد از تموم شدن تشکر کردم همه ی بازیکنان اومدن روی سکو تا برنده اعلام

بشه و در کمال ناباوری من اول شدم بعد اعلام کردن مدیر مسابقات صدام کرد و گفت تو واقعا دختر خیلی نابغه ای هستی خودتو حیف نکن فردا ساعت ۸بیا استانی که من میگم و درکنار یه دختر دیگه رقابت کن تواینده خیلی کمکت می‌کنه من رفتم خونه و به مامان و بابام گفتم اما اونا گفتن اینا همش دروغه نمیذاشتن برم خیلی ناراحت شدم ممکن بود تا آینده خیلی کمکم کنه بزرگتر شدم ولی دختر درسخونی بودم بهم میگفتن خرخون من بعد

من بعد کنکور دانشگاه هنر قبول شدم ولی خواستم مهاجرت کنم رفتم به کره ی جنوبی ولی این مهاجرت یکی از بهترین تجربه های عمرم بود همه میخرم کردن گفتن حالا چرا هنر این همه رشته من بعد چند سال توی هر زمینه ای فعالیت کردم سال۲۰۰۲لباس طراحی کردم و دوختم به فشن شو رفتم همه برام دست زدن و ازم امضا گرفتن همینطوری توری زمینه های مختلف شرکت کردم تا جایی که

هرروز میرفتم مصاحبه و ازم راجب موفقیاتام میپر رسیدم تا جایی که توی شبکه خبر بودم همه ی اونایی که به کن بی توجهی کردن الان ازم آرزوی امضا گرفتن دارند دوست گل من نامید نشو گرببند چشم آتشین مردم تازمانی غفلت ازموفقیتت هستند🎀