ایران کش part1

هعی روزگار این معلم چطوری اینقدر اعصاب داره حالا نمره میخواستیم به حیوان تنبل تبدیل میشد😐. سانای: آسنا... من:هم؟ سانای: پنجره رو نگا کن. به پنجره نگاه کردم که.....وات؟ اون تانجیروعه؟ نه نه دارم اشتباه میبینم؟؟ سانای: نزار لو بره!!. من: چیکار کنم ؟که یه فکر عالی به سرم زد. من (مثل یه بلند گو): خانوممممم! معلم: ها؟! من: خانوم میشه برم wc؟؟؟ معلم:برو ولی اگه قبل از ۷ دقیقه برنگشتی mi koşamet! من:ب..با..ش.ه...

بعد از این که از کلاس اومدم بیرون ، مث یوزپلنگ به طرف حیاط دویدم. تو حیاط تانجیرو رو ندیدم خدا خدا میکردم که.. واتتتتتت؟ داره با معلم ورزش حرف میزنههههه؟؟ خانوم ورزش که اوتاکو نیستتتتت! خاک تو سرتتتتتت! زود رفتم پیش اون دوتا. خانوم ورزش: تو کی هستی؟ چطوری اومدی اینجا؟ چرا شمشیر داری؟ تانجیرو: من از ارتش شیطان کش، کامادو تانجیرو هستم! من: ببخشید خانوم ورزش ایشون پسر خالمه که تو ژاپن بوده و انیمه میدیده الانم این لباس لباس کاسپلی هستش! خانوم ورزش: عجب! مگه تو ژاپن اینجوری میپوشن؟ تانجیرو: ن.. من: آره آره اونا لباس های انیمه ایی میپوشن.!

بعد از اینکه خانوم ورزش رو به زور رکردم و فهمیدم که ۵دقیقه گذشته و فقط ۲دقیقه مونده. و اگه به موقع نرسم خانوم منو mi koşe. رفتم پیش خانم ورزش و بهش گفتم تانجیرو رو ببره دفتر نگه داره تا زنگ بخوره. تو کلاس هم با سانای قرار گذاشتیم که ما خودمون تو حیاط مدرسه قائم شیم و بعد از این که مدرسه رو بستن تانجیرو رو خبر کنیم و سه تایی از دیوار بالا بریم (قبلا از دیوار مدرسه رد شده بودن ) . بعد از این که همه رفتن زود تانجیرو رو خبر کردیم و از دیوار بالا رفتیم. من که نمی تونستم بالا برم تانجیرو بهم کمک کرد تا بالا بیام. داشتیم میرفتیم خونه کههه....

امید وارم دوست داشته باشین و تو کامنت بگین پارت دوم میخاین؟ و لطفا گزارش میکنین زحمت کشیدم.❤🥺