لایلا دختر آزگاردی p18

✨ثور لایلا رو زیر بغلش زد و از هلیکوپتر پرید. لایلا فریاد زد: یوووهووو. ثور نگاه ناراحتی به لایلا انداخت و روی زمین فرود اومد. لایلا گفت: خب خب خب خdای آذرخش اینجا چی‌ کار داره؟ فکر می‌کردم چون بایفراست ترکیده دیگه قرار نیست ببینمت. آخ خیلی ماراحت شدم. سوءتفاهم نشه ها... به خاطر بایفراست ناراحت شدم نه شما. ثور: لایلا من اومدم تا جلوی تو رو بگیرم اما نمی‌خوام باهات بجنگم... لطفا فقط تسراکت رو پس بده و برگرد به آزگارد. لایلا عصبانی شد اما اون حالت فقط برای چند ثانیه رو صورتش موند و بعد محو شد و جای خودشو به اون خنده ای داد که باعث میشد تو کل صورتش یه قوس‌ درست بشه. با همون لبخند مجنون گفت: آ آ پسر جون عمرا همچین کاری بکنم اصلا چی باعث شده فکر کنی من این پیشنهاد رو قبول می‌کنم؟ آزگارد هیچوقت چیزی برای من نداشته که باعث بشه بخوام اونجا بمونم. ثور گفت: پس من جلوتو می‌گیرم و به زور برت می‌گردونم. این دنیا تحت حفاظت منه. ✨

✨لایلا دوباره خندید و گفت: چه جوکی... سراسر این دنیا جنگه، ما آدما بیشتر از هر چیزی همدیگه رو می‌کشیم، هزاران هزار بچه هر روز با زجر زندگی می‌کنن بدون غذا و آب یا کسی که مراقبشون باشه مجبور به انجام کار های شنیعی میشن در حالی که تو، شاهزاده آزگارد توی قصر طلاییت می‌شینی و با خانوادت غذا های مجلل می‌خورین و فکر می‌کنین وضع زمین خوبه. ثور جا خورد: شاید این طور که تو میگی باشه اما من حداقل باید زمین رو از خطراتی که از طرف آزگارده حفظ کنم. پس باید جلوی تو رو بگیرم. لایلا گفت: خب متاسفانه تو نمی‌تونی همچین کاری بکنی. من خیلی بیشتر از تو با زمین آشنام. من قدرت واقعی تسراکت رو می‌شناسم و می‌دونم چطور از اون برای نابودی شما استفاده کنم. البته قول دادم اول کنترل زمینو به دست بگیرم. در واقع اینجا فقط یه تلفات جانبی برای نابودی شماست. ثور گفت: تو اینجوری نبودی لایلا. من تو رو می‌شناسم. ما با هم بزرگ شدیم. تو جزو خانواده من بودی. لایلا گفت: هیچ‌کدوم از اینا حقیقت نداره. تو هیچوقت منو به عنوان خانواده‌ت نمی‌دیدی، نه تو و نه لوکی. برای شما من یه غریبه بودم. من ذهنتون رو دیدم و می‌دونم چه فکری در موردم می‌کردین. من فقط یه آدم اضافی بودم. تنها کسی که تو اون قصر ذره ای محبت بهم نشون داد بانو فریگا بود اما اونم فقط از روی ترحم این کارو می‌کرد. ثور با ناراحتی گفت: حداقل به من بگو... کی این قدرتو نشونت داد... کی تو رو به این تبدیل کرد؟ لایلا گفت: خودتون. من یکی دیگه از شاهکار های اودین و شمام. مثل لوکی من یه قربانی بودم.✨

✨ثور گفت: لایلا خواهش می‌کنم به من گوش بده... اما قبل از اینکه بگه به چی باید گوش بده یه چیز که ما می‌دونیم مرد آهنی بود به اون زد و اونو با خودش برد. لایلا خندید و گفت: دارم گوش می‌دم✨

سلام بچه ها مرسی که تا اینجا خوندین😊 من به خاطر شروع امتحانات میان‌ترم یکم سرم شلوغه و نمی‌تونم زیاد بنویسم پس به بزرگی خودتون ببخشید👩🏻‍🦯

ممنون از ناظر عزیز برای رد و شخصی نکردن🍓 دستت طلا🤝🏻

سایونارا دوستای من🌊