همه چیز اتفاقی بود 6 (تهیونگ)

رفتی بیرون و منتظر تهیونگ وایسادی یهو .... تهیونگ اومد بیرون زل زدی بهش اونقدر جذاب شده که نزدیک بود از حال بری 🤤 او مای گاد 😍 رز : چقدر جذاب شدی تهیونگ : خب اینم یکی از خصوصیات منه دیگه 😅 رز : آنقدر مزه نریز بریم ؟ رفتیم و سوار ماشین شدیم رز : بنظرم بریم کورن داگ بخوریم چطوره ؟!

تهیونگ : امممم ، اوکی رز : من به جای خیلی خوب میشناسم کورن داگ خاش خیلی خوبه بریم همونجا رسیدیم و من سریع رفتم و دوتا کورن داگ سفارش دادم سر میز نشسته بودیم که کورن داگ مون رو آوردن تهیونگ شروع کرد که بخوره رز : وایسا وایسا نخور اول بیا عکس بگیریم غذا مون تموم شد و یک بطری س*و*ج*و گرفتیم . هر دوتامون گیج خواب بودیم سوار ماشین شدیم تهیونگ کمی خواب آلود بود .

سعی میکردم باهاش حرف بزنم تا خوابش نبره حتی بهش گفتم بزنه کنار یکم استراحت کنه بعد دوباره حرکت کنیم اما قبول نمیکرد . سرمو تیکه دادم به پنجره یه لحظه بدون اینکه بفهمم خوابم برد ( از زبان تهیونگ ) چشمام تار میدم یه لحظه وایسادم تا استراحت کنم یهو به دستمال از پشت جلوی نفسم رو گرفت . دیگه نفهمیدم چیشد

پارت بعدی حتما بیشتر میذارم دنبال کنندگان گرامی