- مینهو من...من دوستت دارم! لبخندی زدم و...+ این هم جوابت چشماش درخشید- ازت ممنونم + بخاطر چی؟ - بخاطر همچی...بخاطر اینکه وارد زندگیم شدی...بخاطر وقتایی که منو تو دردسر مینداختی یا منو نجات میدادی! بخاطر اینکه هیچوقت ترکم نکردی🥲 + منم همینطور... ولی من بخاطر اینکه با وجود تمام کارهایی که کردم منو اخراج نکردی ازت ممنونم هر دومون خندیدیم جیمین به آسمون نگاه کرد- کاشکی امشب تا ابد ادامه داشت + موافقم لبخند زدم ولی یهو نگران چیزایی که در پیش رومون داریم شدم + اما جیمین اگه مادرت...- بیا امشب راجع بهش فکر نکنیم... بیا امشب فقط به خودمون فکر کنیم و شاد باشیم لبخند زدم و چشمامو بستم سکوت کردم چون درست میگفت... دوست داشتم در کنارش از امشب لذت ببرم...روز بعد ( جیمین ویو): با صدای در زدن از جام پریدم - بفرمایید در باز شد و با قیافه خندان مادرم مواجه شدم^ جیمینننننن خبر خوبی برات دارم - سلام مادر چی شده؟ ^ وای بلاخره یه دختر برات پیدا کردم - چ..چیییی؟ ^ وای پسرم تو هم مثل من ذوق زده شدی مگه نه؟ ای خداااا یعنی حتما باید بعد از قرار گذاشتنم با مینهو این اتفاق میفتاد؟ - اما...^ میدونم میخوای چی بگی...اگر هم از این یکی خوشت نیومد یه بیست و پنج تا دختر دیگه هم هستن اونا رو بهت نشون میدم مطمئنا ازشون خوشت میاد همون موقع پیامی براش اومد ^ اینم شد بیست و ششمی...خب من برم خونه رو مرتب کنم آها راستی یادم رفت بگم تا ده دقیقه دیگه میرسن برو خودتو آماده کن درو بست و رفت واااای من از دست مادرم چیکار کنم یکم فکر کردمو بعدش به جیهوپ زنگ زدم × ای باباااا نگو دوباره مادرت دعوات کرده که دیگه سرمو میکوبم به دیوار - دعوام نکرده ولی... یه دختری داره میاد برای امر به ظاهر خیر! × اووو خب ازم میخوای چیکار کنم - ظاهرا بیست و شش تا دختر دیگه هم منتظر جوابن ازت میخوام این فکر رو از سر مادرم بیرون کنی که اینقدر دنبال ازدواج کردن من نباشه! تا پنج دقیقه دیگه هم اینجا باش خداحافظ قطع کردم و یواشکی رفتم تو سالن مادرم اونقدر دنبال دکوراسیون اتاق بود که منو ندید گوشیش رو برداشتم و رفتم تو اتاقم دیدم که مادر دختره زنگ میزنه " ببخشید میخواستم بدونم ما یکم دیر برسیم اشکالی نداره؟ - ببخشید متاسفانه مشکلی برام پیش اومده نمیتونم سر قرار حاضر بشم خداحافظ نفس عمیقی کشیدم و مادرم رو دیدم^ چی شده که یواشکی گوشیمو برداشتی؟ - اوه...مادر دختر زنگ زد گفت دخترش نمیتونه بیاد الانم جیهوپ میخواد بیاد خونمون خوب شد که کنسل کردن ^ وااای یعنی چی؟ مادره کلی ذوق داشت برای اومدن یهویی کنسل کرد؟ من کلی گل سفارش داده بودم و هدیه گرفته بودم الان با اونا چیکار کنم؟ مادرم کلی غر زد و بلاخره رفت...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
قققلللبببممممم😭
لطفا ادامه بده
پارت بعد