
ناظر عزیز لطفا منتشر کن،ممنون:)
×هع@ولی من حساب کردم!+ت زحمت بکش حساب نکن@نخیر!#وای اینا از جین و کوک بیشتر بحث میکنن=بموسا دارم دیوونه میشم_بسههه واییی@هعع تو با من کل مکنی؟+بموسا یکی میزنم صدای خرمگس بدی دراز قد÷وای تروخدا:/@ساکت شو دختره ی کوچولو ×بموسا یکم دیگ ادامه بدید من میدونم با شما ها_هی ایز شوگا!=هی شوگا×هن؟=تو خیلی شاخی×میدونم،شب بخیر_وای+اتاق من کجاسسسس_²+خدافظ خردسالان!÷وای دارم میمیرم بریم بخوابیم_بریمم{کوک ویو}{فردا صبح ساعت ⁵}از اتاقم اومدم بیرون و رفتم پایین ک ا.ت روی مبل دیدم ک داره فیلم میبینه_عاو چیکار مکنی؟+پنج ساعته خابم نمیبره_هف چی میبینی+نمیدونمم_بیا بریم یکم دور بزنیم+باشه بریم{حیاط}_سردت نیس؟+نه خبم،راستی دانشگاه رو چیکار کنیم؟_لابد میخوای با وجود اون وانگ بری دانشگاه:/+نه نه_با پول اوکیش میکنیم+باشه
{ا.ت ویو}درحالی ک روی یکی از صندلی های حیاط نشسته بودیم به دور و اطراف نگاه میکردم ک احساس کردم سردمه+هففف سردمه،همون موقعه کوک منو ت بغلش جا کرد_میدونی،میخوام داستان وانگو و پدرتو بشنوم ک بتونم برای پول ها یه کاری بکنم+خب پدر وانگ خیلی وقته با پدرم دوسته چیزی از گذشته نمیدونم ولی میدونم پدرم بخاطر پول میخواد با وانگ اوکی بشم_پدرت خیلی دنبال پوله،چطوری فهمیدی اون پول ها رو دزدیده؟+ت خواب و بیداری بودم فکر کردن بیهوشم صداشونو شنیدم_خیلی خب،خوشحالم ک خبی،گنگستر کوچولو+هب،خابم میاد ولی خابم نمیبره:/_وای منم چن وقت اینجوری بودم+عام،چیکار کردی_خدش درست میشه+ممنون واقعا:/_خواهش{خنده}{کوک ویو}به آسمان زل زده بودم،چن مین گذشته خواستم به ا.ت بگم بریم داخل ولی دیدم ک خابش برده،شبیه یه رویا بود،آروم موهاشو کنار زدم،نور ماه چهرشو روشن کرده بود،حتی یه لحظه هم نگاهمو ازش جدا نکردم...هوا خیلی سرد شده بود تقریبا داشت صبح میشد آروم ا.ت رو بغل کردم و بردمش اتاقش،و بعد خدم رفتم یه چرت کوتاه زدم و جین هیونگ بیدارم کرد÷هی کوک پاشو حصلم سر رفته_واا چیکار به من داری÷پاشو دیگه اندازه من شدی یکم عقل بگیر_هف چیکار کنیم؟÷بریم باغ_نمصن ساعت ⁷ صبحه÷بیا کاریت نباشه
{ا.ت ویو}از اتاقم اومدم بیرون و دیدم نامجون نشسته داره کتاب میخونه و قهوش هم دستشه+هوی@هوی چیه +کوک کجاس@من چه میدونم+نه دیگ میدونی نمیگی@نمیدونم میدونستم هم نمیگفتم،الان وقتشه یکم اذیتش کنم رفتم جلو تر و قهوش رو ریختم رو کتابش@هییی چکاررر میکنیییی،قبل اینکه پاشه فرار کردم توی حیاط{کوک ویو}_جین هیونگگگگ چرا اومدیم اینجا÷وای دنبال یه گلی بگرد میخوای باهاش برای خدم چایی درست کنم_من برای ت یک لطیفه هستم؟÷آره پسر من تو رو بزرگ کردم رو نرفم حرف نزن،زود باش_هففف باشه{چن مین بعد}÷کوککک_چیشد÷پیداش کردم،آخرشم هم بپه بزرگ کن به دردت نخوره،بریم{ا.ت ویو}داشتم دنبال کوک میکشتم ولی خبری ازشون نبود،راه میرفتم ک پاهام به یه چیزی تیز گیر کرد،جلوی دهنمو گرفتم ک جیخ نکشم،روی زمین افتاده بودم برگشتم ک ببینم به چی گیر کردم،احساس وحشتناکی بود هرلحظه دور پاهام محکم تر میشد،نفس عمیقی کشیدم و شجاعتم رو جم کردم و دستمو به پاهام رسوندم در یک لحظه تمام زورم و زدم ک بازش کنم و موفق شدم ولی کل پاهام خ*و*ن بود و ز*خ*م شده بود ولی اشکالی نداره،امیدوارم هیچکس ت عمارت نباشه تا برمیگردم ت اتاقم
همین ک وارد عمارت شدم هفت تا سر برگشتن سمتم+وای خدایا:/_ا.ت حالت خبه؟{نگران}#واا چی شده؟!×جالبه ک به عنوان یه دختر جیخ و داد راه ننداختی@عاا از دماغت کشیدنش،ویل حالت خبه؟+عالی!،بعدش رفتم ت اتاقم،تویی آینه یه گگاهی به پاهام انداختم،وای چه بلای سرشون اومده،در اتاق باز شد و کوک اومد داخل نفس نفس میزد،انگار بغض کرده بود_ا.ت...چیشده؟+من..داشتم دنبال ت میکشم ک پاهام به یه چیزی گیر کرد،کوک دست هام رو گرفت_حتی دست هات،چشمای نگرانشو بهم دوخت+فک نمکینم چیزی باشه،زود خوب میشم،کوک سریع منو بغل کرد_زود خوب شو+قبوله،اومد عقب و از داخل جعبه ای ک با خدش آورده بود باند بیرون آورد و خیلی آروم پاهام رو باند پیچی کرد+ممنونم_خواهش میکنم!بعدش از اتاق رفت بیرون
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عررررررررررر اوففففففففففف..مرگگگگگگگگگگگگگ مردم
جیخخخخ خدانکنهههه
جیخخخخخ
به به
اصن عف
عیجان عیجان