𝕓𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕞𝕠𝕠𝕟 P3

های این پارت و خیلی طولانی نوشتم تاحالا هر فیکی ک‌نوشتم ب این زیادی نبوده.

سویون+تهیونگ_کوک× ×تهیونگ یه چی باید بهت بگم_چی؟×ببین ا.اگ تا12شب اون دختررو تبدیل نکنیم میمیرع[نکنه توقع داشتید بگه ‌وای من عاشق دخترم از اول ک‌دیدمش عاشقش شدم؟ن خیررر من فیکم با بقیه فرق میکنه]_چ.چی؟×ارع متاسفم_کوک‌تورخدا کمکش‌کن اون خیلی سختی کشیده×باشه سعیمو میکنم‌ولی ب خونت احتیاج دارم_ب خون من‌دیگ‌ چرا؟×چون تو خونشو خوردی و باید ب خون تو تبدیل شه_اها×پاشو بریم کارارو بکنیم که وقت کمه_کوک×هوم_تازه ساعت ۹و۴۵دیقس×خب؟_زود نی؟[کیوت کردن خودش]×نکنه میترسی_کی من نههه پاشو بریم زودتر کارارو بکنیم بابا کوک خندید×باشه باشه بریم[توی حرفاش رگه های خنده بود]از زبون تهیونگ:رفتیم ب سمت اتاق کار استاد کوک داشت وسایلو اماده میکرد و منم خون دادم ی محلول مشکی درست کرد گفت×خب بریم بهش بدیم_بابا الان نهایت ساعت ۱۰هه من ک‌گفتم زوده×برادر من ساعتو نگا کن پنج دقیقه بیشتر وقت نداریم_واتتتتتت چ زودددد×بل بل

رفتیم ب سمت اتاق اون دختره و بازش کردیم کوک‌خیلی دقیق اون محلول و ب خوردش داد چن دقیقه بعد مث‌جن زده ها با شتاب رو تخت نشست سفیدی چشاش مشکی شده زود چشاشو بست وقتی وا کرد ب حالت عادی برگشت [ی توضیح سویون تا میشینع سریع چشاشو میبنده وتهیونگ‌اتفاقی میبینع] تهیونگ رف زیر گوش کوک و گف:_چرا چشاش مشکی بود×نترس بخاطر محلول بود و این اخرین باری بود ک اینجوری میشه_عع×اوهوم+اهم نگاه دوتامون برگشت بهش ×عع ب هوش امدی؟+اوهوم‌ولی من چرا اینجام_بعدا میفهمی+باشه×ولی باید بدونی تو الان خون اشامی+من؟عمری من از خون متنفرم_اون‌موقع ارع اما الان تبدیل شدی+نشدم_شدی+نشدم_شدی+نشدم داشتن ادامه میدادن ک‌کوک گف:×بابا بسه مخمو خوردید دیگ ععععع _ولی شدی+نشدم_شدی+ نشدم یهو

یهو کوک با دستش جلو دهن تهیونگ‌و‌گرف و‌گف×شدی بت ثابت میکنم+باشه ی بطری خون اورد با گوشیش داد تهیونگ فیلم بگیره بطری خون و گرف جلو سویون یهو قسمت مشکی‌چشم‌سویون ب ی قرمز خاص و خوشگل تبدیل شد و دوباره ب حالت عادی برگشت تهیونگ گوشی داد به کوک تا بهش نشون بده×ببین+کی من و تبدیل کرد ی جوری ک‌کوک ترسید ولی خیلی کیوت عصبی شده بود× ب خدا کار اون بود سویون با اخم ب تهیونگ نگا کرد و گف‌:+چرا کردی_جهت تنازی یهو سویون افتاد دنبال تهیونگ‌و‌تهیونگم میدویید ک...[یه توضیح بدم تهیونگ‌تو‌کل مکالمش با سویون داشت جدی و با حالت سرد حرف میزد چون ارع تهیونگ از زود اعتماد کردنش ضربه خورده برا همین با کوک خوبه فقط و حتی زمانی ک‌جلو سویون بودن سرد نه اما با کوک‌یکم‌جدی میشد ولی ب سویون میرسید سرد و جدی]