
اگه حمایت نشه می کنم ۱۰ تا لایک ۱۵ تا کامنت
ب نظرتون خدای سویون کی بود؟
تهیونگ_سویون+کوک×پادشاه& ویو سویون:×خدای تو تهیونگه...یعنی چی اون برای من فقط ی دوسته شاید داره شوخیمیکنه+شوخیمیکنیدیگ؟×نه خیلیم جدیم...احساس کردم دنیا رو سرم خراب شد همه چیودوتا می دیدم ودیگ هیچی نفهمیدم دوباره وارد ی بُعد دیگشدم او.اون من بودم فرشته ای ک داشت بالهاش چیده میشد ا.امکان نداره&پارک سویون بخاطر اینک تو معشوقه شیطانی قدرت الهه فرشتگان ازت گرفته میشه و ب زمین تبعید میشی اما بخاطر همه خدمت هایی ک ب پادشاهت کردی قدرت فرشته قاتل بهت داده میشه[اینجا پادشاهه میدونه سویونم عاشق شیطانه برای همین این قدرتو بهش میده] و وقتی خداتو پیدا کردی قدرتتوهم پیدا میکنی و همه این اتفاقات یادت میوفته[یعنی الان حافظشوپاک میکنه]....بعد چکُششو کوبید رو میز...ی دود سیاه و قرمزی و دور فرشتهه جم شد[فرشته خودشه]بالا بردش دودا دورش میچرخیدن اما یهو
اون دختر و دود ها ب ی نقطه تبدیل شدن ک با سرعت ب سطح زمین رفت...یعنی من ی فرشته بودم قابل درکنی چرا همه چی پشت سر هم اتفاق میوفته یهویی احساس کردم یکی داره صدام میزنه وتکونم میده چون همه چیو تار میدیدم صداها رو یکم میشنیدم ویوتهیونگ:کوک امد پیشم وهمه چیو بهم گف سریع رفتمتویاتاق ما دوتا الهه دربرابرهم موظفیم...افتاده بود روی زمین براید استایل بغلش کردم و بردمش توی اتاقم[کوکدیگ باهاشون نرف]اروم تکونش دادم و صداش میزدم کم کم بیدار شد...نشوندمش روی تخت_خوبی+اهوم[صداش خیلی اروم بود]_میدونم ک نمی تونی باور کنی اما واقعیت دارع+من میخام برم_نمیتونی+تقصیرتوعع همش تقصیر توعع...از رو تخت بلند شد
ویو سویون:سریع بلند شد ومچدستمو گرف_حق نداری بری+تو منو ب این روز دراوردی_چوندوست دارم میفهمی من شاهزاده شیاطین بودم داشتم پادشاه میشدم اما چون عاشق توعع لعنتی شدم من و ب زمین فرستادن و قدرتمو ازم گرفتن اما بهمون ی فرصت دادن و من نمیزارم دوباره از پیشم بری پارکسویون...داره چاتفاقاتی میوفته_باید قدرتتو روشن کنم+چ.چی...کوبیدتم بدیوار و....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بعدییییییی
لطفاااااااا بزار پارت بعدی رو
سی و خورده ای کامت گذاشتیم دیگه بزار پارت بعد رو
پارت بعددددد شرطا (شرتا؟) اجرا شدههه
۹
۱۰
۱۱
۱۳
۱
لطفا بعدییییی