12 اسلاید صحیح/غلط توسط: CH CIA انتشار: 2 سال پیش 39 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
پایین رو بخون 👇
باسلام و درود.
شرمنده که یه مدت نبودم. درگیر دکتر و بیمارستان بودم که در آینده یه پارت کامل درباره این می گذارم و توضیح می دم چه بلایی به سرم اومد!🤕
خب امیدوارم خوشتون بیاد
مانیتور ها یکی پس از دیگری داشتند پسرک را نشان می دادند ، ملاقات با اریکا و حرکت به سمت اینجا. مدیر هم که مثل همیشه حسودی کرده بود و اخم هایش توی هم بود ، حق هم داشت چون او واقعا جاسوس افتضاحی بود و هیچکس او را جدی نمی گرفت.
مانیتوری پسرک را نشان داد که کتاب راهنمای تصویری کوپر درباره تسلیحات دوره شوروی را پرتاب کرد و دقیقا به سر مأموری که در تعقیبش بود برخورد کرد.
تقریبا رسیده بود ، حالا فقط در مانده بود که با یک قفل الکتریکی محافظت می شد ، ظاهراً جا خورده بود چون اریکا درباره قفل چیزی نگفته بود. او آرام و با احتیاط سلاح الکتریکی را به سمت قفل گرفت و شلیک کرد و قفل از کار افتاد ، ولی مثل اینکه متوجه نشده بود که در باز شده. همانطور که وحشت کرده سرجایش ایستاده بود آرام آرام عقب آمد و به در نزدیک شد ، وارد اتاق شد و پایش به میز عسلی گیر کرد و محکم زمین خورد.
قبل از اینکه کسی چیزی بگوید انگار که اسلحه روی سرش بود گفت «تو رو خدا منو نکشید! من چیزی نمیدونم! تازه اومدم اینجا!»
مدیر که ناراضی به نظر می رسید گفت «التماس برای نجات زندگیت؟ این یعنی بابت عملکردت نمره D می گیری»
زمزمه ها در اتاق بلند شد.
پسرک نگاهی به اطراف انداخت و تازه فهمید چه خبر شده «این امتحان بود؟»
مدیر گفت «بله. شانس آوردی چون اگه واقعا بهمون حمله شده بود، مجبور بودیم بقایای جسدت رو با پاکت بفرستیم خونت.»
-ولی من تازه رسیدم اینجا هنوز چیزی یاد نگرفتم
-خودم می دونم. از همه دانش آموزان تازه وارد امتحان امبوم گرفته میشه
پسرک با چشمهایش از من کمک خواست ، برایش توضیح دادم «ارزیابی مهارت های بقا و مبارزه»
بعد به هیئت مدیره رو کردم «بنظرم اون کاری که تو کتابخانه با کتاب مرجع کرد خیلی هوشمندانه بود»
مدیر با تمسخر گفت «شانسی بود»
-استفاده از سلاح برقی برای از کارانداختن صفحه کلید چی؟ سابقه نداشت کسی این کار رو بکنه
-چون کار واقعا احمقانه ای بود
مدیر ایستاد و ادامه داد «من مدیر آکادمی ام. این ها هم معاون هام هستن ، مأمور کانر و مأمور دیکسون. با
الکساندر هیل هم که قبلاً آشنا شدی...و اریکا»
پسرک چرخید و به اریکا نگاه کرد ، ظاهراً جاخورده بود از اینکه آنقدر بی سروصدا وارد شده. دستش را به نشانه سلام تکان داد ، ولی اریکا با بی اعتنایی جوابی نداد.
مدیر ادامه داد «فکر کنم هممون موافقین عملکرد امروزت افتضاح بود. مهارت هات در همه زمینه ها در سطح آماتوری و حتی از اونم بدتر بود: مبارزه غیرمسلحانه ، فرار ، حضور ذهن...»
پسرک با امیدواری گفت «این امتحان انشاء هم داره معمولا انشاء های خوبی می نویسم»
-اینم نمی دونی که کی باید دهنت رو بسته نگه داری. رک بگم ، اگه نمره اس تی آی کیو ت خوب نبود و استعداد خارقالعاده ای در رمزنویسی نداشتی ، همین الان می فرستادمت خونه پیش مامان و بابات. ولی باید ببینیم چیکارت میشه کرد. خیلی کار داری ریپلی. فعلا هم میانگین نمره ات D منفیه»
بعد از گفتن این حرف با تکان دست پسر را مرخص کرد ، پسرک از دفتر بیرون رفت.
دلم برایش می سوخت ، مرا یاد خودم می انداخت. بهتره واقعا بتواند از خودش دفاع کند چون امشب باید یه کم قضیه رو براش روشن کنم ، البته به عنوان یه نفوذی.
اسلاید اضافه
خیلی خب دوستان ، بنظرتون بهتره مثل پارت قبل گزینه های خنده دار هم بذارم یا همینطوری فقط بلی و خیر باشه
حتما نظرتون رو بگید
برو اسلاید بعد که حرف دارم
اگه خوشتون اومد بگویید رو لایک و به بقیه هم معرفی کنید ، اگه دوست داشتید به عنوان حمایت می تونید هر چقدر هم که در توانتون هست امتیاز بهم بدید ، در عوض منم تو هر تست دو تا از کسایی که بیشترین حمایت رو کردن معرفی می کنم
.
.
.
.
.
اگه خوشت اومد تا نتیجه برو که بازدیدت ثبت بشه.
راستی یه راز هم تو نتیجه هست
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
خیلی خوب بودددد
دارم پیدیاف جلد٩و میخونم
بیا. من جلد ۹ رو ترجمه کردم و پارت یه پارت میگذارم. از مترجم گوگل استفاده نمی کنم خودم ترجمه می کنم.
توی مسابقه ام شرکت کنید💛🤝