عشق زیبا جونگ کوک

معرفی : اسم تو در این رمان ماریا هستش و ۱۸ سالته ، تو هیچ کس رو نداری و در کودکی خانوادت رو از دست دادی ( به یه علتی که تو داستان می فهمین ) شغل مود علاقت هم طراحی لباس هستش اگسر لباسی که خودت می پوشی خودت درست کردی ❤❤ خواننده گی هم خیلی دوست داری و صدات خیلی ارامش بخشه .دوستات همیشه تو رو نرمالو صدات می کنن چون لپات خیلی نرمه . موهات بلنده و تهش صورتی کردی چشمان عسلس هستش که به سبز هم میخوره قدت ۱۶۲ و وزنت ۴۰ هستش 👱‍♀️👱‍♀️ تو از فیلم های عاشقانه خیلی خوشت میاد . آهنگ های bts هم گوش میدی ولی زیاد ترفتارشون نیستی . خب بریم سراغ داستان یا همون رمان 💜💜💜💜

تو داشتی دنبال کار می گشتی و هیچ کس به تو کار نمی داد و خیلی عصبی شده بودی تو( وای حالا یه سری می خوام کار کنم که پیدا نمیشه اه ) همین جور داشتی با خودت حرف میزدی و غر غر می کردی که یک دفعه به یک آپار تمان بزرگ رسیدی که نوشته بود بیگ هت ...... به درش یه کاغذ چسبونده بودن و نوشته بود ((((( به یک کار مند طراح اهتیاج داریم ))))) من که هم طراح بودم هم به کار نیاز داشتم درو باز کردم و رفتم ..

تو ( سلام آقا ........ آقا آقا با شماهستم .) آقا ( بله دختم کاری داشتی ) تو ( بله جلوی در نوشته بودین که به یه کار گر طراح نیاز دارین من طراح هستم و همهی کار های طراحی از پس من بر میاد) آقا ( آهان بله بفرمایین بنشیننی تا من رئیس رو صدا کنم بیاد ) تو ( بله ممنون ) تو ( آخیش خیالم راحت شد امید وارم در آمدش هم خوب باشه ....) رئیس ( سلام ) تو ( سلام آقای رئیس ) رئیس ( شنیدم که شما به کار ما نیاز دارین و امدین اینجا کار کنین ) تو ( بله درسته من نیاز به کار دارم و رشتم هم همین کار هستش ) {{{{ چقدر رئیس گفتم 😂😂😂😂😂😂😂}}}} رئیس ( بله جای خوبی امدین من از شما می خواستم که برای دو تا از گروه های ما لباس هایی طراحی کنی که همه انگوشت به دهن بمونن شما می تونین این کار رو انجام بدین ) تو ( بله البته با کمال میل فقط یه سوال گروه ها دختر هستن یا پسر .....) رئیس ( دو گروه پسر هستن فکر کنم شما میشنا سیدش ) تو ( آهان میشه اسماشون رو بگین ) رئیس ( البته )

رئیس ( بی تی اس و تی اکس تی ) وقتی اینو گفت قیافه من این شکلی شد 😯😯😯😯😐😐😐🤤🤤 من که تی اکس تی یو زیاد نمی شناختم بی تی اس هم کمی و لی نمی دونستم چرا من خیلی خوشهالم ...... بارئیس یه عالمه حرف زدیم و گفت که برم با همهی اعضا آشنا بشم 《《《《《《 دوستان من زیاد تی اکس تی رو نمیشناسم و طرفتارشون هم نیستم گفتم که تو رمانمون باشن 》》》》》》》

خب اول رفتیم پیش گروه تی اکس تی من به همشون سلام دادم و خودمو معرفی کردم تو ( سلام اسم ماریا هستش از دیدنتون خوشهالم ...... همهی اعضا هم خودشونو معرفی کرد و چشم یکیشون به من بود ... منم اینهو خولا بهش نگاه کردم و لبخند زدم اونم لبخد زد اسمش یونجون بود

خوب امید وارم خوشتون بیاد ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ نظر فراموش نشه 💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙