ناظر عزیز ازت خواهش میکنم منتشر کن چشم یه تستچی به شماس😂😂
با شنیدن صدای آشنایی سرشو به سمت صدا چرخوند که با دیدن نامجون و بقیه اعضا با بیجونی از روی صندلی بلند شد و لنگ لنگ به سمت به سمت هیونگش رفت..الان واقعا نیاز به یک شونه داشت تا اشکل های خودشو روش بریزه..سرشو روی شونه نامجون گذاشت و بلند بلند گریه کرد...نامجون با کلی سوال تهیونگ رو توی آغوشش فشرد و با صدایی گه رگه هایی از ترس توش حس میشد گفت:ت..تهیونگ.. چ..چه..اتفاقی.. ا..افتاده؟ تهیونگ همونطور که سعی داشت هق هق های بم و. مردونشو کنترل کنه گفت:م...من...ب..بچمونو..ک..شتم.. با این حرف نامجون سریع از تهیونگ جدا شد و با صدایی بلند گفت:تو چیکار کردی؟؟ تهیونگ سرشو پایین انداخت و هیچ جوابی نداد اما نامجون اعصبانی به سمتش حمله ور شد و همونطور که یقه لباس تهیونگ رو توی مشتش گرفته بود با صدایی بلند گفت:تو چیکار کردی هان؟ بگو چیکار کردی... اعضا که با دیدن اون وضع سعی داشتن نامجون رو از تهیونگ جدا کنن وقتی جواب تهیونگ رو شنیدن سرجاشون ثابت موندن.. این امکان نداشت.. تهیونگ عاشق بچه ها بود اما این امکان نداشت که اون باعث اسیب دیدن بچش و ا/ت بوده باشه...
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
41 لایک
نتیجه: نامجون و شوگا رو عصبانی نکنید وگرنه تا نصفتون نکنن ول نمیکنن😔🤘😂🗿
حق😂
😐💅
تا خود صب عرررررررررر
پارت بعددددددددد
چشم
یعنی عاشقتمممم نویسندههه
قربونتتتت
بی شصخیت کفاثت🚶🏻♀️
این چ کاری بید ک ت کردی¿
اینجا جای کاتیدن بود¿
خب حالا بگذریم عالی بید♡
😐
🚶🏻♀️
من عر نمیزنمممم😭😭 توروخدا الان پارت بعدو بزااار
دارم مینویسم
اگر تا فردا پارت بعدی رو ندی.......
خودت میفهمی چیکارت میکنم.....
دارم مینویسم😂
خیلی قشنگ یوددد بعدی
چشم
عالی بود ♡
مرسییی