سلام اینم از پارت 6🙂 شرایط پارت بعد۱٠ لایک و۱۵ کامنت💬 ناظر عزیز لطفا منتشر کن😭😭
از زبان مرینت»» وقتی رسیدم خونه زود به حالت عادی تبدیل شدم و زود روی تختم دراز کشیدم چون میدونستم مامان و بابام معمولا این ساعت ها بهم سر میزنن. 😐
خودمم برام عجیبه که چرا با این سنم میان بهم سر میزنن واقعا درک این موضوع سخته. من ۱۸ سالمه بچه ی ۸ ماهه که نیستم ولی خب بیخیال، زیاد غر غر نمیکنم چون میدونم فایده ای نداره و اونا کار خودشونو میکنن🙄
تیکی: مرینت میگ...../که یهو صدای در باعث شد حرف تیکه نیمه کاره بمونه و به سرعت جِت قایم بشه. 🚀
منم خودمو زدم به خواب که شک نکن. طرفای ۱یا۲دقیقه ای تو همون حالت موندم که دیدم. تا صدای برخورد در بلند شد.
این یعنی منطقه اَمنه و دیگه نیاز نیست خودمو بزنم به خواب😴😴(منم همینطوریم اخر شب میرم توگوشی تا مامان و بابام میان بم سر بزنن خودمو میزنم به خواب 🤣
باید بگم تو این کار استعداد عجیبی دارم😁🙄)
چشمامو باز کردم و تیکی از جایی که قایم شد اومد بیرون.
مرینت: اوم راستی چیزی میخواستی بگی؟؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
رمان مربوط به ميراكلس : من هميشه كنارتم
اين رمان مردالاقه ى منه
بعدی عالی
التماسسس بعدیییی🥺
واوو عالی بود😍😍
به قول یه عزیزی مخسی😉❤